کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبکوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبکوری
/šabkuri/
معنی
نوعی بیماری چشم که در آن بیمار در تاریکی نمیتواند اشیا را ببیند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
nyctalopia, night blindness, noctural amblyopia
شبکوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دید ضعیف در نور کم یا در شب
-
شبکوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) šabkuri نوعی بیماری چشم که در آن بیمار در تاریکی نمیتواند اشیا را ببیند.
-
واژههای همآوا
-
شب کوری
لغتنامه دهخدا
شب کوری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شب کور. || نوعی بیماری و آن چنان است که بیمار در روشنایی روز به خوبی بیند و به کار خود مشغول باشد در صورتی که اول غروب آفتاب و هنگامی که هنوز بس تاریک نشده است و شخص سالم تواند خوب ببیند و بخواند و بنویسد، ...
-
جستوجو در متن
-
nyctalope
شبکور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فرد مبتلا به شبکوری
-
عشاوت
لغتنامه دهخدا
عشاوت . [ ع َ وَ ] (ع اِمص ) شبکوری و ضعف بینائی . عشاوة. رجوع به عشاوة شود.
-
عشاوة
لغتنامه دهخدا
عشاوة. [ ع َ وَ ] (ع اِمص ) شبکوری ، یا نابینائی . (منتهی الارب ). ضعف چشم در شب و روز، و گویند دیدن در روز و ندیدن در شب . (از اقرب الموارد). شبکوری ، و ضعف بینایی خواه در روز باشد و یا در شب ، و یا نابینائی . (ناظم الاطباء).
-
عشی
لغتنامه دهخدا
عشی . [ع َ شا ] (ع اِمص ) شبکوری . (ناظم الاطباء). عشاوة یا نابینایی . (از اقرب الموارد). و رجوع به عَشا شود.
-
عشاوت
فرهنگ فارسی معین
(عَ وَ) [ ع . عشاوة ] (اِمص .) 1 - تیرگی چشم ، ضعف بینایی . 2 - شبکوری .
-
شبکرة
لغتنامه دهخدا
شبکرة. [ ش َ ک َ رَ ] (معرب ، اِمص ) به معنی شبکوری است مبنی بر فعلله از شبکور. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
-
طرستوج
لغتنامه دهخدا
طرستوج . [ طَ رَ ] (معرب ، اِ) نوعی از ماهی دریائی باشد. گویند خوردن آن شبکوری ببرد. (برهان )(آنندراج ). ترستوج نیز گویند، و آن ماهی دریائی بود، و به یونانی طریقلا خوانند، و اهل آندلس آن را مل نامند. دیسقوریدس گوید: ادمان خوردن وی کردن ، شبکوری آورد ...
-
اعشوی
لغتنامه دهخدا
اعشوی . [ اَ ش َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اَعشی ̍، یعنی شبکوری . (ناظم الاطباء). منسوب به اعشی ، شب کور، آن که شب و روز کم بیند. (منتهی الارب ). و رجوع به این کلمه شود.
-
تعاشی
لغتنامه دهخدا
تعاشی . [ ت َ ] (ع مص ) شبکوری نمودن . (زوزنی ). شب کوری نمودن از خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شب کوری نمودن و شب کوری بر خود بستن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تجاهل . (اقرب الموارد).
-
صمغالزیتون
لغتنامه دهخدا
صمغالزیتون . [ ص َ غُزْ زَ ] (ع اِ مرکب ) اصطرک است و صمغ بری وی از ادویه ٔ قتاله بود و چون در چشم کشند شبکوری و تاریکی چشم را زایل کند و بول و حیض براند و چون بر دندان خود نهند، درد ساکن کند و جرب ریش شده را سود دهد و بچه بیندازد و بدل آن عصاره ٔ طر...