کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبور
معنی
(شَ بُّ) (اِ.) نای رویین ،، نفیر؛ ج . شبابیر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبور
فرهنگ فارسی معین
(شَ بُّ) (اِ.) نای رویین ،، نفیر؛ ج . شبابیر.
-
شبور
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) شیپور.
-
شبور
لغتنامه دهخدا
شبور. [ ش َ ] (اِ) مهره ٔ ترسایان باشد وآن یکی از سازهاست که مینوازند. (برهان ).
-
شبور
لغتنامه دهخدا
شبور. [ ش َب ْ بو ] (معرب ، اِ) شیپور. کرنای . لغت عبرانی است . (منتهی الارب ). اقرب الموارد به فک ادغام ضبط کرده است و گوید این کلمه معرب شوفَر از لغت عبری به معنی بوق و نفیر است . ج ، شبورات و شبابیر. (ازاقرب الموارد) (از محیط المحیط). نای رویین اس...
-
شبور
لغتنامه دهخدا
شبور. [ ش َب ْ بو] (اِ) نام دیگر دعای سمات است . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
شیپور
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) = شبور: از سازهای بادی ، دارای دهانه ای گشاد.
-
شیبور
لغتنامه دهخدا
شیبور. [ ش َ / ش ِ ] (اِ) شیپور. (برهان ) (ناظم الاطباء). شبور. (برهان ). رجوع به شیپور شود.
-
شیپور
لغتنامه دهخدا
شیپور. [ ش َ / ش ِ ] (اِ) نفیر را گویند که برادر کوچک کرناست ، و آنرا نای رومی نیز خوانند. (برهان ). معرب آن شبور. نای رومی که در رزم نوازند. (از رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نفیر و نای رومی . نفیر برنجین که دهان گشادی دارد و از قدیم الایام آنرا د...
-
بوق
لغتنامه دهخدا
بوق . (ع اِ) سفیدمهره باشد و آن چیزی است که حمامها و آسیاها و هنگامه ها نوازند. (برهان ). نای است بزرگ که نوازند. ج ، ابواق و بیقان . نای مانندی که آسیابانان دمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). صور. (مهذب الاسماء). کرنای . (دهار)...
-
مهره
لغتنامه دهخدا
مهره . [م ُ رَ / رِ ] (اِ) هرچیز گرد. مطلق گلوله و گرد. هرچیز مدور. هرچیز کروی شکل . ساچمه . گلوله : بفرمود تا گرد بگداختندز آهن یکی مهره ای ساختند. فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1608).بهر میل بر مهره ای از بلوربر او گوهری چون درخشنده هور. اسدی (گرشاسب نامه ...