کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبه رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
pseudorange
شبهفاصله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ واقعی بهعلاوه یا منهای مقدار اندکی فاصلۀ جبرانی برای اصلاح خطای زمانسنجی گیرنده
-
metalloid, semimetal
شبهفلز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] عنصری که خواص آن بینابین خواص فلزها و نافلزهاست
-
meat analogue
شبهگوشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] غذایی شبیهسازیشده که ازلحاظ خصوصیات ساختاری و مکانیکی قابل قیاس با گوشت طبیعی است
-
quasi derelict
شبهمتروکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ویژگی کشتی یا کالایی که ازلحاظ حقوقی تمامی شرایط متروکه بودن را نداشته باشد
-
pseudosection
شبهمقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نمودار پربندی حاصل از مقادیر مقاومتویژۀ ظاهری در زیر ایستگاهها در عمقهای متناسب با فاصلۀ میان الکترودها
-
pseudohermaphroditism
شبهنرمادگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] حالتی که در آن فرد اندام جنسی فقط یکی از دو جنس، ولی ویژگیهای جنسی ثانویۀ جنس دیگر یا هر دو را داشته باشد
-
Monodontidae
شبهنهنگیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ آببازسانان با سر پیازیشکل و کوچک و بدون بالۀ پشتی و دارای فقط یک دندان در خارج از دهان که به مثابۀ شاخ است
-
شبه سپید
لغتنامه دهخدا
شبه سپید. [ ش َ ب َ هَِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مورچه . شبه سفید: کَشح ؛ شبه سپید که مورچه نامندش . (منتهی الارب ). رجوع به مورچه شود.
-
شبه فروش
لغتنامه دهخدا
شبه فروش . [ ش َ ب َ / ب ِ ف ُ ] (نف مرکب ) که شبه فروشد : تو قدر فضل شناسی که اهل فضلی و دانش شبه فروش چه داند بهای دُر ثمین .سعدی .
-
قیاس شبه
لغتنامه دهخدا
قیاس شبه . [ س ِ ش ِب ْه ْ / ش َ ب َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) هرگاه دو موضوع باشد که از نظر قوانین موضوعه یکی مسکوت الحکم است و دیگر حکمش در قانون ذکر شده و بین آن دو موضوع یک قدر مشترک وجود دارد اگر با علم به اینکه این قدر مشترک ع...
-
بی شبه
لغتنامه دهخدا
بی شبه . [ ش ِب ْه ْ ] (ص مرکب ) (از:بی + شبه ) بی مثل . بی نظیر. بی عدیل . بی همتا. بی مانند.فرید. وحید. واحد. ناهمتا. بی مثیل . بی مثال . یتیمه . بی همال . عدیم النظیر. معدوم المثل . بی نمون . بی کفو. بی بدل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شبه شود. || ...
-
حرف شبه
لغتنامه دهخدا
حرف شبه . [ ح َ ف ِ ش َ ب َه ْ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف تشبیه شود.
-
شبه الجزيرة
دیکشنری عربی به فارسی
شبه جزيره , پيشرفتگي خاک در اب
-
شبه هذلولی
دیکشنری فارسی به عربی
اطنابي
-
شبه جزیره
دیکشنری فارسی به عربی
شبه الجزيرة