کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبهشرطیسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شب . (فرهنگ فارسی معین ). || در ترکیب با عدد آید و معنی تعداد شبها دهد: ماه دوشبه . ماه سه شبه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع اِ) مس زرد. (از اقرب الموارد).- کوز شبه ؛ کوزه ٔ برنجین .(منتهی الارب ): عنده اوانی الشَبَه و الشِبه ؛ نزد اوهست ظرفهای برنجین . (از اقرب الموارد).
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع اِ) نوعی از درخت بزرگ . (از منتهی الارب ). ج ، اشباه . (منتهی الارب ). درختی شبیه به مورد. (ناظم الاطباء). سیاه تلو. (فرهنگ فارسی معین ). || گیاهی است خاردار که شکوفه ٔ سرخ رنگ دارد و دانه ای مانند شهدانه .(منتهی الارب ). گیاه...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. ج ، مَشابه و اشباه و مَشابیه (برخلاف قیاس ). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): و بینهما شبه ؛ یعنی هر دو مانندند. (منتهی الارب ). رجوع به شِبْه ْ شود.- وجه شبه ؛ چیزی که مایه و اصل تشبیه شیی ٔ به دیگری با...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش ِب ْه ْ ] (ع ص ، اِ) مانند. مثل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، مَشابه و مَشابیه (برخلاف قیاس چون محاسن و مذاکیر). (منتهی الارب ). ج ، اشباه . (از اقرب الموارد) : تا نبود چون همای فرخ کرکس همچو نباشد به شبه باز خشین ، پند. فرخی .خوی...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش ُ ب َه ْ ] (ع اِ) ج ِ شبهة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش ُ ب ُه ْ ] (ع اِ) هر درخت بزرگ خاردار. (از اقرب الموارد). || (ص ) گفته شده است که به معنی گیاه خوردنی است که دارای برگی چون برگ نخل باشد. (از اقرب الموارد). || (ص ) گفته شده است که به معنی خوشبوی از گیاهان است . (از اقرب الموارد).
-
شبة
لغتنامه دهخدا
شبة. [ ش َب ْ ب َ ] (ع ص ) زن جوان . (منتهی الارب ). مخفف شابة. رجوع به شابة شود.
-
شبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) šabe سنگی سیاه و درخشان؛ کهربای سیاه: ◻︎ شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر (فردوسی: ۳/۳۰۳).
-
شبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشباه] šebh مثل؛ مانند.〈 شبهجزیره: (جغرافیا) قطعۀ وسیعی از خاک که از یک طرف متصل به خشکی و باقی آن میان دریا باشد؛ مانند جزیره.〈 شبهجمله: (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که معنی جمله را برساند، مانندِ آفرین، هان، زنهار، ...
-
respondent conditioning 1
شرطیسازی پاسخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← شرطیسازی کلاسیک
-
Pavlovian conditioning 1
شرطیسازی پاولفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← شرطیسازی کلاسیک
-
trace conditioning
شرطیسازی پسایند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در شرطیسازی پاولفی، روشی که در آن محرک شرطی با فاصلهای ثابت از محرک غیرشرطی جدا میشود و نخست محرک شرطی عرضه میشود
-
excitatory conditioning
شرطیسازی تهییجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی شرطیسازی پاولفی که در آن محرک شرطی به نشانهای تبدیل میشود که محرک غیرشرطی ویژهای به دنبال آن میآید
-
delayed conditioning/ delay conditioning
شرطیسازی دیرآیند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در شرطیسازی پاولفی، روشی که در آن محرک شرطی مدتی پیش از محرک غیرشرطی حضور دارد و با تکرار این روند بهتدریج پاسخی شرطی به وجود میآید