کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبهاطلاعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشباه] šebh مثل؛ مانند.〈 شبهجزیره: (جغرافیا) قطعۀ وسیعی از خاک که از یک طرف متصل به خشکی و باقی آن میان دریا باشد؛ مانند جزیره.〈 شبهجمله: (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که معنی جمله را برساند، مانندِ آفرین، هان، زنهار، ...
-
اطلاعات
واژگان مترادف و متضاد
دادهها، دانستهها، معلومات، مفروضات ≠ مجهولات
-
اطلاعات
فرهنگ واژههای سره
آگهی ها، داده ها، درونداد
-
اطلاعات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اطلاّع] 'ettelā'āt ۱. = اطلاع۲. گیشه یا محلی در یک اداره یا مؤسسه برای راهنمایی مراجعه کنندگان.۳. وزارتخانهای برای حفظ امنیت کشور: مٲمورهای اطلاعات.
-
information
اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] آنچه به دگرگونی وضعیت در نظامهای طبیعی و ساختگی یا نشانهشناختی میانجامد متـ . اطلاع
-
اطلاعات
لغتنامه دهخدا
اطلاعات . [ اِطْ طِ ] (ع اِ)ج ِ اطلاع . (ناظم الاطباء). رجوع به اطلاع شود. || در تداول فارسی ، معلومات . دانستنیها. اخبار.- اداره ٔ اطلاعات ؛ اداره ٔ اخبار. سازمان تجسسات .- روزنامه ٔ اطلاعات ؛ نام روزنامه ٔ کثیرالانتشار پایتخت است که عصرها منتشر م...
-
اطلاعات
دیکشنری فارسی به عربی
استخبارات
-
اطلاعات
واژهنامه آزاد
«دانسته»؛ درعلم کامپیوتر به داشته های خام اولیه، «داده» و به داشته هایی که پردازش روی آن انجام شده، «اطلاعات» یا «دانسته» گفته می شود. «داده ها و دانسته ها»:«Data & Informations».
-
یک شبه
لغتنامه دهخدا
یک شبه . [ ی َ / ی ِ ش َ ب َ/ ب ِ ] (ص نسبی ) هر چیز که بر او یک شب گذشته باشد چون طفل یک شبه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : طی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل یک شبه ره صدساله می رود. حافظ. || که شب اول زیستن یا پیدا آمدن او بود، چون هلال یک شبه...
-
adrenomimetic, sympathomimetic
شبهآدرنالین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ماده یا عاملی که اثری شبیه به فعالیت اعصاب برگردینهزا دارد متـ . شبهبرگردینه
-
pseudoaddiction
شبهاعتیاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] رفتارهای شبیه به اعتیاد در بیمارانی که از دردهای حاد رنج میبرند و نیاز پیشرونده به مصرف داروهای مسکن دارند
-
pseudochoice
شبهانتخاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] گونهای انکار که در آن فرد مصرف افراطی مواد یا پیامدهای منفی آن را انتخاب آگاهانۀ خود میداند، نه عدم تسلط بر رفتار خود
-
pseudovector
شبهبُردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی که در چرخش فضایی بهصورت بُردار رفتار میکند، ولی با وارونی فضایی تغییر علامت میدهد متـ . بُردار محوری axial vector
-
شبهبرگردینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← شبهآدرنالین
-
pseudosymmetry
شبهتقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وضعیتی که در آن بلور با توجه به زاویهها و نسبت محورها تقارنی بیشتر از تقارن واقعی از خود نشان میدهد