کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبهه
/šobhe/
معنی
۱. پوشیدگی کاری یا امری.
۲. امری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد.
۳. شک و گمان.
۴. (اسم مصدر) (فقه) اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابهام، احتمال، اشکال، التباس، تردد، تردید، دودلی، ریب، شبهت، شک، ظن ≠ یقین
برابر فارسی
پوشیدگی، گمان
فعل
بن گذشته: شبهه کرد
بن حال: شبهه کن
دیکشنری
doubt, question, suspicion, uncertainty
-
جستوجوی دقیق
-
شبهه
واژگان مترادف و متضاد
ابهام، احتمال، اشکال، التباس، تردد، تردید، دودلی، ریب، شبهت، شک، ظن ≠ یقین
-
شبهه
فرهنگ واژههای سره
پوشیدگی، گمان
-
شبهه
لغتنامه دهخدا
شبهه . [ ش ُ هََ / هَِ ] (ع اِمص ، اِ) پوشیدگی کار و مانند آن و امری که در آن حکم به صواب و خطا نکنند. (منتهی الارب ). گفته شده است که شبهة اسم است از اشتباه و آن در اموری است که جواز و حرمت و صحت و فساد و حق و باطل اشتباه شده باشد. ج ، شُبَه ْ و شُب...
-
شبهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شبهَة، جمع: شبهات] ‹شبهت› šobhe ۱. پوشیدگی کاری یا امری.۲. امری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد.۳. شک و گمان.۴. (اسم مصدر) (فقه) اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام.
-
شبهه
دیکشنری فارسی به عربی
شک
-
واژههای مشابه
-
بی شبهه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [فارسی. عربی] bišobhe بیشکوتردید.
-
بی شبهه
فرهنگ فارسی معین
(شُ هَ یا هِ) [ فا - ع . ] (ق مر.) 1 - بی شک و تردید. 2 - بی اشتباه .
-
شبهه ناک
لغتنامه دهخدا
شبهه ناک . [ ش ُ هََ / هَِ ] (ص مرکب ) آنچه مورد شک و تردید است . آنچه که حلیت و حرمت آن ظاهر نیست .- لقمه ٔ شبهه ناک ؛ که حلال و حرام بودن آن مجهول باشد.
-
بی شبهه
لغتنامه دهخدا
بی شبهه . [ ش ُ هََ /هَِ ] (ص مرکب ) (از: بی «فارسی » + شبهة «عربی ») بی شبهت . بی گمان . بی شک . بلاشک . بلاشبهه . (یادداشت مؤلف ). بی شک . بی اشتباه . (ناظم الاطباء). رجوع به شبهه شود.
-
با شبهه وتردید سخن گفتن
دیکشنری فارسی به عربی
تعثر
-
جستوجو در متن
-
تردید کردن
واژگان مترادف و متضاد
شک کردن، به شبهه افتادن، شبهه کردن، مردد ماندن، دودلبودن
-
pseudooval
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شبهه ای
-
شبهات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شُبهَة] šobahāt = شبهه