کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شبنم باریدن
دیکشنری فارسی به عربی
ندي
-
شبنم منجمد
دیکشنری فارسی به عربی
صقيع
-
dewpoint formula
فرمول نقطۀ شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرمول محاسبۀ ارتفاع تقریبی تراز میعان بالابَری (lifting level condensation)
-
dewpoint front
جبهۀ نقطۀ شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط خشک
-
dewpoint temperature, thermodynamic dewpoint temperature
دمای نقطۀ شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← نقطۀ شبنم
-
dew bow
رنگینکمان شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] رنگینکمانی حاصل از قطرههای شبنم بر روی چمن
-
ژاله و شبنم
فرهنگ گنجواژه
ژاله.
-
بسیارسردپوشیده از شبنم یخ زده
دیکشنری فارسی به عربی
متجمد
-
جستوجو در متن
-
ندي
دیکشنری عربی به فارسی
شبنم , ژاله , شبنم زدن , شبنم باريدن
-
شیناز
واژهنامه آزاد
شبنم ناز یا ناز شبنم ( شی یعنی شبنم )
-
شیناز
واژهنامه آزاد
شبنم ناز یا ناز شبنم ( شی یعنی شبنم )
-
dewing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دویو، شبنم زدن، شبنم باریدن
-
اپشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹افشک، افشنگ، پشک› [قدیمی] 'apšak شبنم.
-
پشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اپشک، افشک، بشک› [قدیمی] pašak شبنم.
-
frost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرما، شبنم، شبنم منجمد، سرما ریزه، گچک، سرمازدن، سرمازده کردن