کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبنم
/šabnam/
معنی
رطوبتی که شب روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید میشود؛ قطرهای شبیه دانۀ باران که شب در روی برگ گل یا گیاه مینشیند؛ بشم؛ بژم؛ بشک؛ اپشک؛ افشک؛ افشنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بشک، جلید، ژاله، طل
دیکشنری
dew, hoarfrost
-
جستوجوی دقیق
-
شبنم
فرهنگ نامها
(تلفظ: šabnam) (در علوم زمین) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب ، در مجاورت اجسام سرد به مایع تبدیل میشود به شکل قطرههای کوچک آب بر سطح آنها مینشیند ، ژاله.
-
شبنم
واژگان مترادف و متضاد
بشک، جلید، ژاله، طل
-
dew
شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] آب حاصل از میعان روی گیاهان و اجسام دیگرِ نزدیک به سطح زمین که دمای آنها براثر سرمایش تابشی (radiation cooling) به زیر نقطۀ شبنم هوا میرسد
-
شبنم
فرهنگ فارسی معین
(شَ نَ) (اِمر.) قطره ای شبیه دانة باران که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند. بشم ، بژم ، بشک ، اپشک ، افشک ، افشنگ و ژاله نیز گفته اند.
-
شبنم
لغتنامه دهخدا
شبنم . [ ش َ ن َ ] (اِ مرکب ) صقیع. (بحر الجواهر). قطرات ریزه ٔ آب که در شبهای مرطوب بر زمین ریزد. (فرهنگ نظام ). بخار آب که به شکل قطره های بسیار کوچک در شبهای بی ابر بر روی نباتات می نشیند. رطوبتی که شب هنگام بر روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید شود....
-
شبنم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šabnam رطوبتی که شب روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید میشود؛ قطرهای شبیه دانۀ باران که شب در روی برگ گل یا گیاه مینشیند؛ بشم؛ بژم؛ بشک؛ اپشک؛ افشک؛ افشنگ.
-
شبنم
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šewnam طاری: šewnam طامه ای: šabnam طرقی: šewnam کشه ای: šewnam نطنزی: šewnem
-
شبنم
دیکشنری فارسی به عربی
صقيع , ندي
-
واژههای مشابه
-
dewpoint, fog point
نقطۀ شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دمایی که در آن بستههوا باید در شرایط فشار و بخار آب ثابت سرد شود تا سیری رخ دهد متـ . دمای نقطۀ شبنم dewpoint temperature, thermodynamic dewpoint temperature
-
white dew
شبنم سپید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شبنمی که بعد از شکلگیری اولیۀ آن، براثرِ کاهش دما به زیر صفر درجۀ سلسیوس، منجمد شده است
-
drosometer, dew gauge
شبنمسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری برای اندازهگیری مقدار شبنم در واحد سطح
-
dewpoint depression, spread 3, dewpoint spread, dewpoint deficit, depression of the dewpoint
شبنمکاستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] اختلاف بین دمای هوا و دمای نقطۀ شبنم
-
dew trap
شبنمگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابزاری برای به داماندازی قطرههای شبنم و کاربرد آنها
-
dewcell
شبنمیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] قطرات کوچک پوشرنگ که در حین کار از غلتک پوشرنگزنی یا قلممو بیرون میپاشد