کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبل
/šebl/
معنی
بچۀ شیر که بتواند شکار کند؛ شیربچه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبل
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) شیر بچه ای که شکار کند؛ بچه شیر؛ ج . شبال .
-
شبل
لغتنامه دهخدا
شبل . [ ش َ ] (ع مص ) در اصطلاح دوزندگان از چند قسمت طولی شی ٔ را به یکدیگر دوختن . (از دزی ج 1 ص 724).
-
شبل
لغتنامه دهخدا
شبل . [ ش ِ ] (اِخ ) نام چند تن از محدثان است از جمله : شبل بن عباد مکی و شبل بن العلاء و شبل بن شریق و عبدالرحمن بن شبل و شیبان بن شبل . (منتهی الارب ).
-
شبل
لغتنامه دهخدا
شبل . [ ش ِ ] (ع اِ) شیربچه وقتی که شکارکند. (منتهی الارب ). ج ، اشبال وشبال و شبول و اشبل . (اقرب الموارد) (شرح قاموس ).
-
شبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشبال] (زیستشناسی) [قدیمی] šebl بچۀ شیر که بتواند شکار کند؛ شیربچه.
-
واژههای مشابه
-
ابن شبل
لغتنامه دهخدا
ابن شبل . [ اِ ن ُ ش ِ ] (اِخ ) ابوعلی حسین بن عبداﷲبن یوسف بن شبل . شاعر و حکیم و طبیب بغدادی . اشعار او متضمن معانی رائقه ٔ علمی و فلسفی است و قطعاتی از آن در فوات الوفیات آمده است . و هرچند بطب معروف است لکن جنبه ٔ فلسفی او قویتر است . و از اشعار ...
-
ام شبل
لغتنامه دهخدا
ام شبل . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) لبوه . (المرصع). شیر ماده .
-
جستوجو در متن
-
اشبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شِبْل] [قدیمی] 'ašbāl = شبل
-
شبول
لغتنامه دهخدا
شبول . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شبل . بچه ٔ شیر. (از اقرب الموارد). رجوع به شبل شود.
-
شبال
لغتنامه دهخدا
شبال . [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شِبل . شیربچه وقتی که شکار کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به شبل شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن شبل ، حسین بن عبداﷲ. رجوع به ابن شبل ابوعلی ، حسین ... شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن یوسف بن احمدبن شبل . رجوع به حسین ... و ابن شبل شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن عبیداﷲ بغدادی معروف به ابن شبل . رجوع به ابن شبل شود.