کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام محلی است در یمن و برای عطریات و ادویه ٔ گرانبها معروف بوده و اهالی آن به واسطه ٔ فروش آنها بسیار دولتمند و بامکنت بودند. (از قاموس کتاب مقدس ). در یکی از کتیبه های مصری که به خط میخی نوشته شده اسم مملکتی برده شده که به زبان مص...
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام وادیی است در «أیثل » که در اطراف مدینه باشد و در آن چشمه ای است و آن را خیف الشبا گویند و این خیف از آن ِ اولاد جعفربن ابیطالب باشد : تمرالسنون الخالیات و لاأری بصحن الشبا اطلالهن تریم .کثیر (از معجم البلدان ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از «ش وب ») یعنی برف و ریزه های باران . (از ذیل اقرب الموارد).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از: ش ب و) جامه ٔ غوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه ٔ غوک و طحلب . (ناظم الاطباء). طحلب . (اقرب الموارد). بزغسمه .جل وزغ . || ج ِ شباة. رجوع به شباة شود.
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ](اِخ ) نام جایی است در نزدیکی دریای قلزم که با سبامذکور است . (مزامیر 72:10) (از قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
خوب رنگ گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
شبع
-
خوب نفوذ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شبع
-
رسوخ کردن در
دیکشنری فارسی به عربی
شبع
-
ملهم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شبع
-
اغشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تلقح , شبع , لقن , مسحة
-
بث شوع
لغتنامه دهخدا
بث شوع . [ ] (اِخ ) همان بث شبع است . (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به بث شبع شود.
-
اشباع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشبع , حاد , شبع , فظ , لقن , ملقح
-
بثسابیة
لغتنامه دهخدا
بثسابیة. [ ب ِ ی َ ] (اِخ ) ضبطی از بث شبع. نام زوجه ٔ اوریاست که حضرت داود علاقه مندی به وی داشت و پس از قتل شوهرش در جزو زنان حضرت داود آمده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به بث شبع شود.
-
ابوالرضا
لغتنامه دهخدا
ابوالرضا. [ اَ بُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) سیری . ابوالأمن . (مهذب الاسماء). شبع.
-
ابوالامن
لغتنامه دهخدا
ابوالامن . [ اَ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سیری . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). شبع. ابوالرضا. (مهذب الاسماء).