کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شبع
/šeb', šeba'/
معنی
سیر شدن؛ سیری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبع
فرهنگ فارسی معین
(شَ بَ) [ ع . ] (اِمص .) سیری .
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش َ ] (ع اِمص ) سیری . ضد گرسنگی . (منتهی الارب ): شبع الرجل من الطعام شُبعاً و شِبَعاً تملأ منه و هوضد جاع ؛ سیر شد از غذا و آن ضد گرسنه شد است . (از اقرب الموارد). || (ص ) زمین سرسبز: هذا وادقد شبعت غنمه . (از اقرب الموارد)؛ یعنی بیابانی اس...
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش َ ] (ع مص ) به ستوه آمدن از چیزی . یقال : شبعت من هذا الامر و رویت ؛ یعنی از آن بیزار شدم و به ستوه آمدم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش ِ ] (ع اِ) نام آنچه سیر کند. (از اقرب الموارد). || کلفتی و ستبری در دو ساق پا. (از ذیل اقرب الموارد).
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش ِ ب َ ] (ع اِ)مقدار سیری از طعام . (از منتهی الارب ). || نام است هر آنچه سیر کند ترا. (از اقرب الموارد).
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش ُ ب ُ ] (ع ص ) ج ِ شَبَع. یقال : ثوب شبع الغزل و ثیاب شبع و حبل شبع و حبال شبع. (از ذیل اقرب الموارد).
-
شبع
دیکشنری عربی به فارسی
خوب رنگ گرفتن , خوب نفوذ کردن , رسوخ کردن در , اغشتن , اشباع کردن , ملهم کردن
-
شبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šeb', šeba' سیر شدن؛ سیری.
-
واژههای مشابه
-
بث شبع
لغتنامه دهخدا
بث شبع. [ ] (اِخ ) (دختر قسم ) و او دختر الیعام بن اخیطوفل و زوجه ٔ یکی از صاحب منصبان عبرانی بود بنام اوریا (عوریا). روزی داود ملک بر بام خانه ٔ خود برآمده بث شبع را دید که شستشو می نماید و در دل خود او را بسیار دوست داشت . چنان شعله ٔ عشق او در کان...
-
بئر شبع
لغتنامه دهخدا
بئر شبع. [ ب ِءْ رِ ؟ ] (اِخ ) (چاه قسم ). چون ابراهیم در زمان کندنش هفت بز به ابی مالک داد تا شاهد برکندنش باشد لهذا آن را بئر شبع نامید.لکن این اسم مختص آن چاهی بود که اولاً ابراهیم و بعد از او اسحاق مدت مدیدی در حوالی آن بسر بردند. پس بندگان اسحاق...
-
واژههای همآوا
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) (ایشان ) نام شخصی از نسل حام . (سفر پیدایش 10:7) (اول تواریخ ایام ) (قاموس کتاب مقدس ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) در زبان عبرانی سبا موطن ملکه ٔ مشهور بود. (اول پادشاهان 10:1 و 4 و 10 و 13) (دوم تاریخ ایام 9:1 و 3 و 9) (اشعیا 60:6) (حزقیال 27:22، 23 و 38:13) (قاموس کتاب مقدس ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام شخصی از نسل ابراهیم از قطوره زوجه ٔ او. (سفر پیدایش 25:3) (اول تواریخ ایام 1:32) (قاموس کتاب مقدس ).