کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبخواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبخواب
لغتنامه دهخدا
شبخواب . [ ش َ خوا/ خا ] (نف مرکب ) که خواب به شب کند. شب خوابنده . || آنکه در شب به جایی بخوابد. || مجازاً روسپی که شب نزد کسی بخوابد (مقابل تک خواب ).(فرهنگ فارسی معین ). || مردی که شبی با روسپیی بیتوته کند. (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) بستر....
-
واژههای همآوا
-
شب خواب
فرهنگ فارسی معین
(شَ خا) (ص فا.) 1 - آن که در شب جایی بخوابد. 2 - مجازاً: روسپی که شب نزد کسی خوابد (مق . تک خواب ). 3 - مردی که شبی با روسپی بیتوته کند.
-
شب خواب
لغتنامه دهخدا
شب خواب . [ ش َ خوا / خا ] (اِخ ) نام دهی است از دیه های شاه ولی شهرستان شوشتر. رجوع به جرجیس شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
شب خواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) šabxāb ۱. کسی که شب در مکانی بخوابد؛ آنکه شب بخوابد.۲. (اسم) [قدیمی] خوابگاه و بستر؛ شبخسب.
-
جستوجو در متن
-
شب خوابی
لغتنامه دهخدا
شب خوابی . [ ش َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل شبخواب . || (اِ مرکب ) پوشاک و لباس شب . (ناظم الاطباء).
-
حسرت بردن
لغتنامه دهخدا
حسرت بردن . [ ح َ رَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) تحسر. حسرت کشیدن . تمنا کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 123) : بلکه زان مستان که چون می میخورندعقلهای پخته حسرت می برند. مولوی .که همچون پدر خواهد این سفله مردکه نعمت رها کرد و حسرت ببرد. سعدی .تأثیر خفته است بخا...
-
بستر
لغتنامه دهخدا
بستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). جامه ٔ خواب گسترانیده . (ناظم الاطباء). رختخواب و فراش . (فرهنگ نظام ). آنچه گسترانند بر...