کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) (ایشان ) نام شخصی از نسل حام . (سفر پیدایش 10:7) (اول تواریخ ایام ) (قاموس کتاب مقدس ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) در زبان عبرانی سبا موطن ملکه ٔ مشهور بود. (اول پادشاهان 10:1 و 4 و 10 و 13) (دوم تاریخ ایام 9:1 و 3 و 9) (اشعیا 60:6) (حزقیال 27:22، 23 و 38:13) (قاموس کتاب مقدس ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام شخصی از نسل ابراهیم از قطوره زوجه ٔ او. (سفر پیدایش 25:3) (اول تواریخ ایام 1:32) (قاموس کتاب مقدس ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام شخصی از نسل سام . (سفر پیدایش 10:28) (اول تواریخ ایام 1:32) (قاموس کتاب مقدس ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام شهر خرابی است در «أورال » که جزیره ای است در بحرین . (از معجم البلدان ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام محلی است در یمن و برای عطریات و ادویه ٔ گرانبها معروف بوده و اهالی آن به واسطه ٔ فروش آنها بسیار دولتمند و بامکنت بودند. (از قاموس کتاب مقدس ). در یکی از کتیبه های مصری که به خط میخی نوشته شده اسم مملکتی برده شده که به زبان مص...
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام وادیی است در «أیثل » که در اطراف مدینه باشد و در آن چشمه ای است و آن را خیف الشبا گویند و این خیف از آن ِ اولاد جعفربن ابیطالب باشد : تمرالسنون الخالیات و لاأری بصحن الشبا اطلالهن تریم .کثیر (از معجم البلدان ).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از «ش وب ») یعنی برف و ریزه های باران . (از ذیل اقرب الموارد).
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از: ش ب و) جامه ٔ غوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه ٔ غوک و طحلب . (ناظم الاطباء). طحلب . (اقرب الموارد). بزغسمه .جل وزغ . || ج ِ شباة. رجوع به شباة شود.
-
شبا
لغتنامه دهخدا
شبا. [ ش َ ](اِخ ) نام جایی است در نزدیکی دریای قلزم که با سبامذکور است . (مزامیر 72:10) (از قاموس کتاب مقدس ).
-
واژههای همآوا
-
شبع
فرهنگ فارسی معین
(شَ بَ) [ ع . ] (اِمص .) سیری .
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش َ ] (ع اِمص ) سیری . ضد گرسنگی . (منتهی الارب ): شبع الرجل من الطعام شُبعاً و شِبَعاً تملأ منه و هوضد جاع ؛ سیر شد از غذا و آن ضد گرسنه شد است . (از اقرب الموارد). || (ص ) زمین سرسبز: هذا وادقد شبعت غنمه . (از اقرب الموارد)؛ یعنی بیابانی اس...
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش َ ] (ع مص ) به ستوه آمدن از چیزی . یقال : شبعت من هذا الامر و رویت ؛ یعنی از آن بیزار شدم و به ستوه آمدم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش ِ ] (ع اِ) نام آنچه سیر کند. (از اقرب الموارد). || کلفتی و ستبری در دو ساق پا. (از ذیل اقرب الموارد).