کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شایک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شایک
لغتنامه دهخدا
شایک . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 107 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و شلغم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شایک
لغتنامه دهخدا
شایک . [ ی ِ ] (ع ص ) مأخوذ از شائک تازی . درخت و گیاه خاردار. (از شمس اللغات ) (ناظم الاطباء). || تمام سلاح . (دهار). زیناوند. مرد قوی سلاح و با سلاح تیز. (از ناظم الاطباء) (از شمس اللغات ). رجوع به شائک و شاک السلاح شود.
-
جستوجو در متن
-
تمام سلاح
لغتنامه دهخدا
تمام سلاح . [ ت َ س ِ ] (ص مرکب ) شایک . (دهار). کاملاً مسلح . دارای اسلحه ٔ کامل و بی نقص . شاک السلاح : و کوتوال قلعه کوه تیز با پیاده ای سیصد تمام سلاح با او نشاندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 67). گفتند پنجاه هزار سوار و پیاده بودند همه ساخته و نیک ا...