کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شایورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شایورد
/šāyvard/
معنی
هاله؛ خرمن ماه: ◻︎ به خط و آن لب و دندانش بنگر / که همواره مرا دارند در تاب ـ یکی همچون پرن در اوج خورشید / یکی چون شایورد از گرد مهتاب (پیروز مشرقی: لغتنامه: شایورد).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شایورد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāyvard) (= شادورد) ، (در قدیم) هالهی ماه ؛ خرمن ماه ، پردهای است در موسیقی. + ن.ک. شادورد.
-
شایورد
لغتنامه دهخدا
شایورد. [ ی ْ وَ ] (اِ مرکب ) شادورد. شاه ورد. هاله و طوق ماه . (از آنندراج ). خرمن ماه باشد. (برهان قاطع). آن بود که گرد ماه اندر آمده باشد و بتازی هاله گویند. (لغت فرس اسدی ). طوق ماه بود. (فرهنگ نظام ). هاله ٔ ماه . (فرهنگ سروری ). خرمن و هاله ٔ م...
-
شایورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاهورد، شادورد، شاپورد، شارود، شابود، سابود› [قدیمی] šāyvard هاله؛ خرمن ماه: ◻︎ به خط و آن لب و دندانش بنگر / که همواره مرا دارند در تاب ـ یکی همچون پرن در اوج خورشید / یکی چون شایورد از گرد مهتاب (پیروز مشرقی: لغتنامه: شایورد).
-
جستوجو در متن
-
شاهورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šāhvard = شایورد
-
شاورد
لغتنامه دهخدا
شاورد. [ وَ ] (اِ) هاله . واره . خرمن ماه . (یادداشت مؤلف ). شایورد. رجوع به شایورد شود.
-
شابود
لغتنامه دهخدا
شابود. [ ب ْ وَ ] (اِ) بمعنی هاله و طوق وخرمن ماه باشد. (برهان ). مصحف شایورد است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به شابورد و شایورد شود.
-
شاکورد
لغتنامه دهخدا
شاکورد. [ شاک ْوَ ] (اِ) هاله و خرمن ماه که شایورد و شادورد نیز گویند. (ناظم الاطباء). شابورد. (برهان قاطع). شادورد. (جهانگیری ).شادورد. شایورد. (برهان قاطع). رجوع به شایورد شود. || خوابگاه . (ناظم الاطباء). || تخت پادشاهی . (ناظم الاطباء). شادورد. (...
-
شارود
لغتنامه دهخدا
شارود. [ رْ وَ ] (اِ) بمعنی شابود است که هاله و خرمن و طوق ماه باشد. (برهان ). مصحف «شادورد» مبدّل «شایورد» است .(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به شایورد شود.
-
شادورد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šādvard) (= شایورد) خرمن ماه ، هالهی ماه ، تخت پادشاهان ، اریکه ؛ یکی از گنجهای خسرو پرویز .
-
هاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. چنبرماه، خرمن، خرمنماه، شادورد، شایورد ۲. بدجنس، بدذات، شریر ۳. عدل، لنگه
-
شابورد
لغتنامه دهخدا
شابورد. [ ب ْ وَ ] (اِ) هاله را گویند و او را خرمن ماه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). مصحف شایورد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
شایراد
لغتنامه دهخدا
شایراد. (اِ) هاله و خرمن ماه . (ناظم الاطباء)(شعوری ج 2 ص 118). اما ظاهراً مصحف شایورد باشد.
-
هاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هالَة] hāle ۱. (نجوم) دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر میشود؛ شایورد؛ شادورد؛ شاهورد.۲. حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده میشود.
-
پیروز مشرقی
لغتنامه دهخدا
پیروز مشرقی . [ زِ م َ رِ ] (اِخ ) نام شاعری ایرانی بعهد باستان . در لغت نامه ٔ اسدی قطعه ٔ ذیل از او برای کلمه ٔ شایورد،بمعنی هاله و طوق و خرمن ماه شاهد است : بخط و آن دُر دندانش بنگرکه همواره مرا دارند در تاب یکی همچون پرن بر اوج خورشیدیکی چون شایو...