کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شایع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شایع کردن
لغتنامه دهخدا
شایع کردن . [ ی ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) فاش کردن . آشکارا کردن . ظاهر نمودن . به این و آن گفتن . همه کس مطلع شدن . منتشر ساختن : خان را بشارت داده آمد تا... این خبر شایع و مستفیض کنند چنانکه بدور و نزدیک رسد. (تاریخ بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
شایع شدن
لغتنامه دهخدا
شایع شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منتشر شدن . ذایع شدن . فاش شدن . فاشی شدن . فشو. (یادداشت مؤلف ).
-
شایع شد
دیکشنری فارسی به عربی
استفاض
-
جستوجو در متن
-
چو انداختن
واژگان مترادف و متضاد
شایعهپردازی کردن، شایعهسازی کردن، شایعه ساختن، شایع کردن
-
چو انداختن، چو افتادن
لهجه و گویش تهرانی
شایع کردن/شدن
-
حرف درآوردن
واژگان مترادف و متضاد
شایع کردن، شایعه ساختن، شایعهپراکنی کردن، شایعه پراکندن
-
freckled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شایع، دارای کک مک کردن، خالدار شدن، خالدار کردن
-
شیاع
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص ل .)1 - مشایعت کردن ، پیروی کردن . 2 - شایع شدن .
-
pervade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفوذ، فراوان یا شایع بودن، پخش شدن، نفوذ کردن، بداخل راه یافتن
-
پراکندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارومار کردن، متفرق کردن ۲. انتشار، نشر ۳. پخش کردن، شایع کردن ۴. گستردن، منتشر کردن ۵. افشاندن، نثار کردن ۶. بههمریختن، ≠ جمع کردن
-
سرایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثر کردن، تاثیر گذاشتن ۲. انتقال یافتن، شیوعیافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن ۳. رخنه کردن، نفوذ کردن
-
pervaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفوذ کرد، فراوان یا شایع بودن، پخش شدن، نفوذ کردن، بداخل راه یافتن
-
pervades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نفوذ می کند، فراوان یا شایع بودن، پخش شدن، نفوذ کردن، بداخل راه یافتن