کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شایاندخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شایاندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāyān doxt) (شایان + دخت = دختر) دختر شایسته و سزاوار .
-
واژههای مشابه
-
شایان
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāyān) (اسم فاعل از شایستن) ، شایسته ، سزاوار ، در خور ؛ (به مجاز) بسیار ، فراوان .
-
شایان
واژگان مترادف و متضاد
۱. برازنده، درخور، سزاوار، لایق ۲. معتنابه
-
شایان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) سزاوار، شایسته .
-
شایان
لغتنامه دهخدا
شایان . (نف ) صفت فاعلی از شایستن یا شاییدن . بمعنی شاینده . لایق وسزاوار و درخور. (برهان قاطع). لایق و سزاوار. (فرهنگ جهانگیری ). سزاوار. (آنندراج ). شایسته . (فرهنگ رشیدی ). شایسته و درخور. (فرهنگ نظام ). شایگان و سزاوارو لایق و شایسته و مناسب و پس...
-
شایان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شایا› šāyān شایسته؛ سزاوار؛ لایق؛ درخور.
-
شایان
دیکشنری فارسی به عربی
جدير , کبير
-
دخت
واژگان مترادف و متضاد
بنت، دختر، صبیه ≠ ابن
-
دخت
فرهنگ فارسی معین
(دُ خْ) [ په . ] (اِ.) دختر.
-
دخت
لغتنامه دهخدا
دخت . [ دُ ] (اِ) مخفف دختر. (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (لغت محلی شوشتر). دختر. (از آنندراج ). فرزند ماده . (یادداشت مؤلف ). بنت . سلیلة. (منتهی الارب ) : همچنان سرمه که دخت خوبروی هم بسان گرد بردارد ز اوی گرچه هر روز اندکی برداردش بافدم رو...
-
دخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: doxt] doxt = دختر
-
شایان ذکر
فرهنگ واژههای سره
گفتن
-
شایان تصویر
دیکشنری فارسی به عربی
رائع
-
شایان ستایش
دیکشنری فارسی به عربی
محبوب