کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاگر
لغتنامه دهخدا
شاگر. [ گ ِ ] (اِ) صاحب آنندراج این کلمه را بهمین صورت یعنی با کاف فارسی بمعنی بیگار که کار فرمودن بی مزد باشد آورده است و گوید از برهان قاطع نقل کرده است و حال آنکه در برهان با کاف تازی آمده است . شاکر. شاکار. رجوع به شاکر شود.
-
واژههای مشابه
-
شاگر ممتاز
دیکشنری فارسی به عربی
عالم
-
شاگر اول شدن
دیکشنری فارسی به عربی
شرف
-
جستوجو در متن
-
عالم
دیکشنری عربی به فارسی
دانشور , دانش پژوه , محقق , اهل تتبع , اديب , شاگر ممتاز , عالم , دانشمند , جهان , دنيا , گيتي , روزگار
-
شرف
دیکشنری عربی به فارسی
احترام , عزت , افتخار , شرف , شرافت , ابرو , ناموس , عفت , نجابت , تشريفات (در دانشگاه) امتيازويژه , جناب , حضرت , احترام کردن به , محترم شمردن , امتياز تحصيلي اوردن , شاگر اول شدن
-
ابوزبید
لغتنامه دهخدا
ابوزبید. [اَ زُ ب َ ] (اِخ ) طائی حرملةبن منذربن معدیکرب . شاگر مُخَضْرَمی . او کیش نصرانی داشت و عمری طویل یافت ،گویند زیاده از صد سال بزیست . و از او نوادر حکایات بسیار آورده اند. و غالب اشعار او وصف شیر است ، چه یک بار در بیابان شیری دیده و از او ...
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد زوزنی . مکنی به ابوالقاسم و معروف به بارع . ادیب و شاعر و فاضل و کاتب و مترسل . وی بنا بگفته ٔ عبدالغافر، در السیاق ، بروز عید اضحی سنه ٔ492 هَ .ق . درگذشت . یاقوت گوید: بخط تاج الاسلام خواندم که بارع از مردم ز...