کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاکی
/šāki/
معنی
۱. شکایتکننده؛ گلهکننده.
۲. [مجاز] عصبانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شکایتمند، عارض، گلایهمند، گلهمند، متظلم، معترض
برابر فارسی
دادخواه
دیکشنری
prosecution, prosecutor
-
جستوجوی دقیق
-
شاکی
واژگان مترادف و متضاد
شکایتمند، عارض، گلایهمند، گلهمند، متظلم، معترض
-
شاکی
فرهنگ واژههای سره
دادخواه
-
شاکی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) شکایت کننده ، گله کننده .
-
شاکی
لغتنامه دهخدا
شاکی . (ع ص ) شکایت و گله کننده . (از دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد گله مند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دادخواه . متظلم . عارض . فریادخواه . رافع قصه . دست بردارنده بدادخواهی : من ز جان جان شکایت میکنم من نیم شاکی حکایت م...
-
شاکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] šāki ۱. شکایتکننده؛ گلهکننده.۲. [مجاز] عصبانی.
-
شاکی
دیکشنری فارسی به عربی
مدعي , ممثل
-
شاکی
واژهنامه آزاد
کسی که شکایت می کند یا طلب دارد یا بی دلیل از کسی احساس طلب کاری می کند . در اصطلاح به کسی عصبانی است هم می گویند.
-
واژههای مشابه
-
شاکی السلاح
لغتنامه دهخدا
شاکی السلاح . [ کِس ْ س ِ ] (ع ص مرکب ) مرد صاحب شوکت و حدّت در سلاح خود (و آن مقلوب شائک است ). (از اقرب الموارد) (متن اللغة) (از منتهی الارب ) (نشوء اللغة ص 16). زیناوند. (مفاتیح ). تمام سلاح . سلاح ور. غرق دریکصد و چهارده پارچه سلاح رزم . و رجوع ب...
-
شاکی ،()شدن
لهجه و گویش تهرانی
عصبانی
-
جستوجو در متن
-
sharky
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاکی
-
plaintiff in error
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاکی در خطا
-
عارض شدن
لهجه و گویش تهرانی
شاکی شدن، شکایت کردن
-
گلایهمند
واژگان مترادف و متضاد
شاکی، شکوهگر، گلهمند