کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاپورگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاپورگان
/šāpurgān/
معنی
فولاد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آهنخشک، خشک، پولاد، شابرقان، شابرن، شابورگان، فولاد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاپورگان
واژگان مترادف و متضاد
آهنخشک، خشک، پولاد، شابرقان، شابرن، شابورگان، فولاد
-
شاپورگان
لغتنامه دهخدا
شاپورگان . (اِ) پولاد طبیعی و معرب آن شابورقان است . (از مفردات قانون ابوعلی سینا). ذکر. اسطام . و رجوع به شابورقان و شابرقان شود.
-
شاپورگان
لغتنامه دهخدا
شاپورگان . (اِخ ) نام کتاب مانی نقاش است که بعهد شاپور پسر اردشیر ظهور و دعوی پیغمبری و آوردن آیین تازه کرد. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام یکی از کتابهای مانی نقاش بوده که بنام شاپور پادشاه ساسانی نوشته بود. (فرهنگ نظام ). شاپور (اول ) نسبت به مانویان ...
-
شاپورگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شابورگان، شابورقان، شابرقان، شابورق، شابوراک، شابورن، شابرن› [قدیمی] šāpurgān فولاد.
-
جستوجو در متن
-
شابرقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: شاپورگان] ‹شابورقان› [قدیمی] šābe(o)rqān = شاپورگان
-
شابرن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شابورن، شابوران› [قدیمی] šāboran = شاپورگان
-
شابرقان
لغتنامه دهخدا
شابرقان . [ ب ُ ] (اِخ ) نام کتابی است از مانی . (ابن الندیم ). رجوع به شاپورگان شود.
-
سابورقان
لغتنامه دهخدا
سابورقان . (معرب ، اِ) معرب شابرقان (شابورقان ، شاپورگان ) نوعی آهن بسیار سخت و مرغوب است . رجوع به دزی ج 1 ص 620 و شابرقان در این لغت نامه شود.
-
فولاد معدنی
لغتنامه دهخدا
فولاد معدنی . [ دِ م َدِ / دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فولاد طبیعی . شاپورگان . شابرقان . اسطام . پولاد کانی . (یادداشت مؤلف ).
-
گواهن
لغتنامه دهخدا
گواهن . [ ] (اِ) ذکر. فولاد. پولاد. شاپورگان مقابل نرم آهن و انیث . (یادداشت مؤلف ) : حدید بهترینش گوآهن صافی بود... وگر این گواهن در سرکه آغاری ریم از گوش بکشد. (الابنیه عن حقایق الادویه ).
-
شابرن
لغتنامه دهخدا
شابرن . [ ب ُ رَ ] (اِ مرکب ) فولاد معدنی است از اختیارات بدیعی نقل نموده شده . (فرهنگ جهانگیری ). نام فولاد معدنی باشد. (برهان قاطع). رجوع به شابرقان ، شابرن ، شابوراک ، شابوران ، شابورق ، شابورقان شابورن ، شابورگان و شاپورگان شود.
-
سابرقان
لغتنامه دهخدا
سابرقان . [ ب ُ ] (معرب ، اِ) معرب شابرقان و شابورقان (شاپورگان ) نوعی آهن خیلی سخت است که بفارسی آن را شابورقان ، و بعربی ذکر، یا، اسطام نامند. و این در مقابل آهن نرم است که بفارسی نرماهن (نرم آهن ) و بعربی انثی نامند. رجوع به دزی ج 1 ص 620 و شابورق...
-
شاوران
لغتنامه دهخدا
شاوران . [ وَ ] (اِ) شابوران . شابورن . شابورگان . شاپورگان . شابورق . شابورقان . شاپوراک . شابرقان . آهن سخت . فولاد نر. فولاد ذکر. حدیدالصلب ، چه فولاد دو نوع است کانی ، که آن را شاوران گویند و عملی که از نرم آهن با بعضی ادویه ٔ حریفه (؟) سازند. (ا...
-
اسطام
لغتنامه دهخدا
اسطام . [ اِ ] (ع اِ) کفچه . (بحرالجواهر). کفچه ٔ آتش . کبچه ٔ آتشدان . || آتش کاو از آهن . (از منتهی الارب ). || چیزی است که به آن خاک از کله برمیدارند و آنچه به آن خمیر از لاوک بردارند. ج ، اساطیم . || فروزینه ٔ آتش . (منتهی الارب ). || نوعی از حدی...