کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاپورخوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاپورخوره
لغتنامه دهخدا
شاپورخوره . [ خُوَ / خ ُ رَ ] (اِخ ) (کوره ...) این کوره منسوب است به شاپوربن اردشیربن بابک و اصل این کوره بشاوپور است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیسترنج و نیکلسون ص 141). و رجوع به همین کتاب ص 165 و 167 و بشاپور و بشاوپور وبشاوور و بیشاپور و شاپور (...
-
واژههای مشابه
-
کوره ٔ شاپورخوره
لغتنامه دهخدا
کوره ٔ شاپورخوره . [ رَ / رِ ی ِ خوَرْ / خُرْ رَ ] (اِخ ) یکی از پنج کوره ٔ فارس است : این کوره منسوب است به شاپوربن اردشیربن بابک و اصل این کوره بشاوپور است . (از فارسنامه ٔ ابن البلخی چ گای لسترنج ص 141). رجوع به همان مأخذ صص 141-148 و خوره ٔ شاپو...
-
جستوجو در متن
-
بشاوپور
لغتنامه دهخدا
بشاوپور. [ ب َ ] (اِخ ) اصل کوره شاپورخوره (بشاور). رجوع به بشاپور و بشاور و فارسنامه ٔ ابن البلخی چ 1339 هَ . ق . کمبریج ص 141 شود.
-
دارابگرد
لغتنامه دهخدا
دارابگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) یکی از پنج کوره (شهرستان ) ایالت فارس در قدیم «خشکی فارس را در قدیم پنج کوره گرفته اند چون اردشیرخوره ، واصطخر و دارابجرد و شاپورخوره و قبادخوره و در هر یک چند ولایت و شهر بوده و هست . و حدود آن کورها تا ولایت عراق عجم و خوزس...
-
شاپورخره
لغتنامه دهخدا
شاپورخره . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) شاپورخوره . شوش ، از بلاد خوزستان . «شاپور ذوالاکتاف تجدید عمارت (شوش ) کرد و شاپور خوره خواند و شکلش بر مثال باز نهاده بود گور دانیال پیغمبر (عم ) بر جانب غربی آن شهر است در میان آب و در آنجا ماهیان انسی اند و از مردم ...
-
گنبد ملغان
لغتنامه دهخدا
گنبد ملغان . [ ] (اِخ ) شهری کوچک است و ناحیتی پول بولوست (؟) و هوایش گرم است و آب روان دارد. حاصلش غله و میوه و مشمومات بود و در آنجا قلعه ای حصین است . (نزهةالقلوب چ لیدن ص 128). و قلعه ٔ گنبدملغان بحدود ارجان از محکمی به یک مرد نگاه توان داشت . هو...
-
شولستان
لغتنامه دهخدا
شولستان . [ ل ِ ] (اِخ ) بلوکی از توابع شاپور کازرون که طایفه ٔ ممسنی از ایلهای فارس در آنجا ساکن اند. هوایش سرد است . (از فرهنگ فارسی معین ). ابن بطوطه که در سال 730 هَ . ق . کازرون را دیده است گوید اطراف کازرون را بلادالشول گویند و امروز به شولستان...
-
بشاپور
لغتنامه دهخدا
بشاپور. [ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) شاپور. بشاور. بشاوپور. بشاوور. این کلمه در اصل به شاپور یا. وه شاپور بمعنی شاپورنیک است . کرسی نشین قدیم کوره شاپورخره ٔ فارس است . رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ . ش . بنگاه ترجمه ونشر کتاب ص 283 ...