کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شأمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری . مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم . رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن ...) شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عزالدین بن حسن بن محمدبن صلاح بن حسن بن جبریل حسنی یمنی شامی . متکلم بود.در ربیعالاول سال 1033 هَ . ق . در مسور خولان العالیةمتولد شد و در 27 رمضان سال 1120 هَ . ق . در صنعاء درگذشت . او راست : العدل و التوحی...
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی . مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین . رجوع به علی فرضی شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی . مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین . رجوع به علی دوالیبی شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالد بلاطنسی شامی شافعی . ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هَ . ق .درگذشت . او راست : نزهةالناظر و بهجةالخاطر فی الادب ،نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیة العارفین بغد...
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی . مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین . رجوع به علی حجازی شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی . ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی . فقیه و متکلم و ادیب و شاعر و نویسنده بود ودر سال 1038 هَ . ق . در قید حیات بوده است . وی به حجاز و یمن و هند و بلاد عجم و عر...
-
Procyon
شِعرای شامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارۀ آلفای کلب اصغر که هشتمین ستارۀ پرنور شب از قدر 0/4 است
-
حسین شامی
لغتنامه دهخدا
حسین شامی .[ ح ُ س َ ] (اِخ ) (مولا...) رجوع به حسین شعال شود.
-
زبرقان شامی
لغتنامه دهخدا
زبرقان شامی . [ زِ رِ ن ِ ] (اِخ ) از عمروبن عِبسَه روایت دارد و شهربن حوشب ازو نقل حدیث کند. (از الجرح و التعدیل ج 2 ص 610).
-
رکن شامی
لغتنامه دهخدا
رکن شامی . [ رُ ن ِ ] (اِخ ) رکن چهارم از ارکان کعبه که بسوی شام و بدانجا منسوب است . (از معجم البلدان ).
-
شامی کباب
لغتنامه دهخدا
شامی کباب . [ ک َ ] (اِ مرکب ) قسمی غذا. مایه ٔ آن گوشت کوفته و آرد نخودچی است و از این مایه گرده ها سازند و درروغن گداخته افکنند تا سرخ شود. سبب تسمیه آن است که آن را از ملک شام تقلید کرده اند یا اینکه بیشتر درشام (غذای اول شب ) خورده میشود. (از فره...
-
صعتر شامی
لغتنامه دهخدا
صعتر شامی . [ ص َ ت َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پودنه ٔ بری . رجوع به صعترالشامی شود.
-
شعرای شامی
لغتنامه دهخدا
شعرای شامی . [ ش ِ ی ِ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) نام ستاره ای از قدر اول بر شکم کلب اصغر که آنرا شعرای غمیصا نیز نامند. غمیصاء. رمیصاء. غموص . (یادداشت مؤلف ). نام دیگر آن غمیصاست و آن کوکبی است روشن از قدر اول در صورت کلب اصغر. (از جهان دانش ). ستاره ...