کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاه یک اسبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Carina, Car, Keel
شاهتخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی جنوبی و بخشی از صورت فلکی کهنکشتی که سهیل، دومین ستارۀ پرنور آسمان، را در بر میگیرد
-
Fumaria
شاهتره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهترهایان با حدود 50 گونۀ علفی خودرو در آسیا و اروپا که از ویژگیهای آن داشتن میوههای تکدانهای است
-
Osmunda
شاهسرخس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهسرخسیان با پنج تا ده گونه که اساساً مختص نواحی معتدل هستند؛ گیاهان این سرده دارای برگشاخههای (fronds) کاملاً دوریختی یا نیمهدوریختی با فتوسنتز (Photosynthesis) سبز سترون هستند و برگچههای غیرفتوسنتزی (non-ph...
-
Osmundaceae
شاهسرخسیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تنها تیره از شاهسرخسسانان که گروهی ابتدایی با سه سرده از سرخسهای درشتقامت با حدود بیست گونه است؛ هاگدانهای آنها بهصورت پراکنده یا متمرکز در هاگینهها (sori) در سطح زیرین برگچهها یا در هر دو سطح نواحی زایای برخی از برگ...
-
chocolate truffle
شاهشکلات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شکلاتی گرد و کوچک با مغزی خامهای و نرم
-
master key
شاهکلید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] کلیدی رمزنگاشتی که کاربرد اصلی آن محافظت یا تولید کلیدهای دیگر است
-
شاه اسپرغم
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ غَ) (اِمر.) = شاه سپرغم . شاه سفرم : ریحان .
-
شاه برانگیز
فرهنگ فارسی معین
(بَ اَ) (ص فا.) خلع کنندة شاه .
-
شاه مات
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) شه مات ، هنگامی که «شاه » شطرنج مات شود.
-
شاه مقصودی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) نوعی تسبیح گرانبها.
-
شاه نشان
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص فا.) بر تخت رسانندة شاه .
-
شاه اندازی
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (حامص .) 1 - خودپسندی . 2 - لاف و گزاف .
-
شاه بالا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) ساق دوش .
-
شاه پسند
فرهنگ فارسی معین
(پَ سَ) (اِمر.) گیاهی است زیبا که سردستة تیره شاه پسندها است و جزو ردة دولپه ای های پیوسته گلبرگ است . ساقة این گیاه چارگوش و زاویه دار و برگ هایش بیضوی دراز با دندانه های عمیق است . گل هایش به رنگ های سفید و قرمز و بنفش و زرد و آبی و غیره دیده شده ا...
-
شاه تره
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ یا رِ) [ معر. ] (اِ.) = شاهترج : گیاهی است از تیرة کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند.) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغ...