کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاه نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فرخ شاه
لغتنامه دهخدا
فرخ شاه . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یکی از بزرگ زادگان آل ایوب است که در بلاد شام فرمانروایی داشته اند. وی برادرزاده ٔ صلاح الدین یوسف بن نجم الدین ایوب است که از طرف صلاح الدین به حکمرانی دمشق منصوب شده بود و مهمترین حادثه ٔ تاریخ زندگانی او جنگی است که د...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان محمدبن جغری بیک بن میکائیل . لقب وی شمس الدوله و کنیتش ابوالفوارس است . به روزگار الب ارسلان حکومت خراسان داشت ، و مستقر وی هرات بود. ازرقی از مداحان اوست ، و او غیر از طغانشاه بن مؤید آی ابه است که پس از سلطا...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن المؤید آی آبه . در لباب الالباب نام وی را بدین طرز آورده است : «ملک طغانشه بن محمد المؤید»، ولی علامه ٔ مرحوم میرزا محمدخان قزوینی در ضمن حواشی که بر کتاب مزبور نوشته گوید: «محمد المؤید» غلط است و صحیح اسقاط محمد است ،...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) پدر پهلوان اسد نامی است که در عصر پنجمین پادشاه از آل مظفر، شاه شجاع ، به دست وی به حکومت کرمان برقرار گردید، تقریباً در حدود سال 775 هَ . ق . (تاریخ مغول اقبال ص 431).
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شه طغان عقل را نائب منم نِعْم َ الوکیل نوعروس فضل را صاحب منم نِعْم َ الفتی .خاقانی .بل نائبان یاوگیان ولایتندزیرا که شه طغان جهان سخن نیند.خاقانی .
-
غریب شاه
لغتنامه دهخدا
غریب شاه . [ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین و رجوع به شدالازار ص 413 و حاشیه ٔ آن شود.
-
غلام شاه
لغتنامه دهخدا
غلام شاه . [ غ ُ ] (اِخ ) حاکم سند که با دادن باج ولایت را از شر «شاه درانی » رهایی بخشید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 77 شود.
-
غیاث شاه
لغتنامه دهخدا
غیاث شاه . (اِخ ) ابن محمودشاه خلجی ، یا غیاث الدین بن محمود. پنجمین از ملوک سلاله ٔ خلجی مالوه بود که در کجرات هندوستان حکومت میکردند. به سال 873هَ . ق . جانشین پدرش سلطان محمود خلجی شد، و به سال 906 بسبب منازعاتی که میان دو پسر او درگرفت درگذشت . و...
-
هرمزد شاه
لغتنامه دهخدا
هرمزد شاه . [ هَُم َ ] (اِخ ) هرمز ساسانی پسر انوشیروان : جهاندار فرزند هرمزد شاه که زیبای تاج است و زیبای گاه . فردوسی .رجوع به هرمز چهارم و ساسانیان شود.
-
یوسف شاه
لغتنامه دهخدا
یوسف شاه . [ س ُ ](اِخ ) نام اتابک پنجم از اتابکان بزرگ لر و جانشین پدرش شمس الدین آلب آرغون بود، ولی چون جان ابقاخان رااز یک خطر نجات داده بود نتوانست از التزام دربار وی خودداری کند و کشور موروث خود را با یک نایب الحکومه اداره می نمود. بعدها با آغاز...
-
یعقوب شاه
لغتنامه دهخدا
یعقوب شاه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 10هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ بهار. دارای 140 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و رودخانه ٔ محلی و راه آن فرعی است . آثار قلعه خرابه های قدیمی در روی کوه مجاور آ...
-
یعقوب شاه
لغتنامه دهخدا
یعقوب شاه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری شهر تویسرکان . دارای 236 تن سکنه . آب آن ازقنات و چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
royal jelly
شاهانگبین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادۀ بسیار مغذی که زنبور عسل برای تغذیۀ ملکه و لاروها (larvae) تولید میکند و بهعنوان فراوردۀ خوراکی مغذی یا دارو نیز به بازار عرضه میشود
-
Verbena
شاهپسند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهپسندیان یک یا چندسالۀ علفی یا نیمهچوبی با حدود 250 گونه که بومی برِّ جدید و برخی نیز بومی برِّ قدیماند؛ برگهای آنها معمولاً متقابل و ساده و در بسیاری از گونهها کرکدار و گلهایشان کوچک و دارای پنج گلبرگ است...
-
Verbenaceae
شاهپسندیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از نعناسانان درختی یا درختچهای یا علفی با حدود 90 سرده و 3000 گونه که بیشـتر در نواحی گرمسیری میرویند و مشخصۀ بارز آنها گلهای خوشهای کوچک و معطرشان است که پنجپر یا بهندرت چهار تا هشتپر است؛ برگهایشان دمبرگدار...