کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاه سلطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شاهپری
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāh pari) پری ، عنبر .
-
نفت شاه
لغتنامه دهخدا
نفت شاه . [ ن َ ] (اِخ ) قصبه ای از بخش سومار شهرستان قصرشیرین ، در نزدیکی مرز ایران و عراق واقع است . اهمیت این قصبه به مناسبت حلقه های متعدد چاه نفت است که دراطراف آن حفر شده است و از آنها نفت استخراج می شود.این نفت به وسیله ٔ لوله از طریق سرپل ذها...
-
نصرت شاه
لغتنامه دهخدا
نصرت شاه . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) ابن علاءالدین حسین شاه ، ملقب به ناصرالدین ، چهل و هشتمین سلاطین بنگاله است . وی از سال 925 هَ . ق . تا 939 حکمرانی کرد. (از تاریخ الخلفاء ص 277).
-
نصرت شاه
لغتنامه دهخدا
نصرت شاه . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) نهمین سلاطین تغلقیه ٔ دهلی است از 797 تا 802 هَ . ق . حکمرانی کرد. (از تاریخ الخلفاء ص 269).
-
نورعلی شاه
لغتنامه دهخدا
نورعلی شاه .[ ع َ ] (اِخ ) محمدعلی بن فیض علی شاه میرزا عبدالحسین بن ملا محمدعلی ، امام جمعه ٔ طبس . از مشاهیر عرفا و از شاعران قرن سیزدهم هجری است . وی در اصفهان تولد یافت و در اوان جوانی با پدرش به شیراز رفت . در شیراز سیدمعصوم علی شاه دکنی پدر و پ...
-
سلجوق شاه
لغتنامه دهخدا
سلجوق شاه . [ س َ ] (اِخ ) ابن سلغربن سعد.هشتمین از اتابکان فارس سلغریان جلوس 660 هَ .ق . وفات 662 هَ .ق . است . (فرهنگ فارسی معین ) : دفتر ز شعر گفته بشوی و دگر مگوی الا دعای دولت سلجوق شاه را. سعدی .بدور دولت سلجوقشاه سلغرشاه خدایگان معظم اتابک اعظ...
-
غذای شاه
لغتنامه دهخدا
غذای شاه . [ غ ِ / غ َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خورش شاهی . از جمله ٔ غذاهای مطبوع بود که در قصرخسرو پرویز برای پادشاه ولاش مهیا می کردند و آن مرکب بود از گوشت گرم و گوشت سرد و برنج و برک معطر و مرغان مسمن و خبیص و طبرزد. (از کتاب ایران در زمان...
-
فتحعلی شاه
لغتنامه دهخدا
فتحعلی شاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) قاجار. باباخان معروف به فتحعلیشاه پسر حسینقلی خان ، برادر اعیانی آغا محمدخان قاجار است . آغا محمدخان ، گرچه نسبت به خانواده ٔ خود جور و ستم میکرد، برادرزاده ٔ خود باباخان را طرف توجه قرار داد و ولیعهد خود کرد. و بارها ...
-
فرخ شاه
لغتنامه دهخدا
فرخ شاه . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یکی از بزرگ زادگان آل ایوب است که در بلاد شام فرمانروایی داشته اند. وی برادرزاده ٔ صلاح الدین یوسف بن نجم الدین ایوب است که از طرف صلاح الدین به حکمرانی دمشق منصوب شده بود و مهمترین حادثه ٔ تاریخ زندگانی او جنگی است که د...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) پدر پهلوان اسد نامی است که در عصر پنجمین پادشاه از آل مظفر، شاه شجاع ، به دست وی به حکومت کرمان برقرار گردید، تقریباً در حدود سال 775 هَ . ق . (تاریخ مغول اقبال ص 431).
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شه طغان عقل را نائب منم نِعْم َ الوکیل نوعروس فضل را صاحب منم نِعْم َ الفتی .خاقانی .بل نائبان یاوگیان ولایتندزیرا که شه طغان جهان سخن نیند.خاقانی .
-
غریب شاه
لغتنامه دهخدا
غریب شاه . [ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین و رجوع به شدالازار ص 413 و حاشیه ٔ آن شود.
-
غلام شاه
لغتنامه دهخدا
غلام شاه . [ غ ُ ] (اِخ ) حاکم سند که با دادن باج ولایت را از شر «شاه درانی » رهایی بخشید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 77 شود.
-
هرمزد شاه
لغتنامه دهخدا
هرمزد شاه . [ هَُم َ ] (اِخ ) هرمز ساسانی پسر انوشیروان : جهاندار فرزند هرمزد شاه که زیبای تاج است و زیبای گاه . فردوسی .رجوع به هرمز چهارم و ساسانیان شود.
-
یوسف شاه
لغتنامه دهخدا
یوسف شاه . [ س ُ ](اِخ ) نام اتابک پنجم از اتابکان بزرگ لر و جانشین پدرش شمس الدین آلب آرغون بود، ولی چون جان ابقاخان رااز یک خطر نجات داده بود نتوانست از التزام دربار وی خودداری کند و کشور موروث خود را با یک نایب الحکومه اداره می نمود. بعدها با آغاز...