کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهانگبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
royal jelly
شاهانگبین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادۀ بسیار مغذی که زنبور عسل برای تغذیۀ ملکه و لاروها (larvae) تولید میکند و بهعنوان فراوردۀ خوراکی مغذی یا دارو نیز به بازار عرضه میشود
-
واژههای مشابه
-
انگبین
واژگان مترادف و متضاد
شهد، شیرینی، عسل ≠ شرنگ
-
انگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: angubīn] ‹انجبین› 'angabin ۱. عسل.۲. هر چیز شیرین.۳. شیره؛ شهد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ترانگبین، سرکنگبین.
-
انگبین
فرهنگ فارسی معین
(اَ گُ یا گَ) (معر.) (اِ.) 1 - عسل . 2 - هر چیز شیرین . 3 - آهنگی است از موسیقی قدیم .
-
انگبین
لغتنامه دهخدا
انگبین . [ اَ گ َ / گ ُ ] (اِ) عسل . شهد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (دهار). ختم . خو. دبس . ضحک . طریم . عسل . لئم . لعاب النحل . مزج . مجاج . مجاج النحل نسیلة. (از منتهی الارب ). نوش . شهد. ثواب . ابلیم . ظی ّ. ظیّان . سلوی . محلب . محران . ابومیم...
-
انگبین
دیکشنری فارسی به عربی
عسل
-
کلیز انگبین
لغتنامه دهخدا
کلیز انگبین . [ ک َ زِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )نحل . مگس عسل . منج انگبین . زنبور عسل . کبت انگبین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیز شود.
-
گل انگبین
لغتنامه دهخدا
گل انگبین . [ گ ُ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گلی که با انگبین آمیزند چنانکه گلقند. گلی که با قند آمیزند. (فرهنگ رشیدی ) : گر بر کران دجله کسی نام او بردآب انگبین ناب شود گل گل انگبین . عمادی مروزی (از احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1192). || معجونی ...
-
گبت انگبین
لغتنامه دهخدا
گبت انگبین . [ گ ِ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) عسل . منج انگبین . منج نحل . رجوع به گبت و کبت و گبت خانه شود.
-
کوژ انگبین
لغتنامه دهخدا
کوژ انگبین . [ ژِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نحل .ثول . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گل انگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gol[']angabin = گلنگبین
-
روغن انگبین
لغتنامه دهخدا
روغن انگبین . [ رَ/ رُو غ َ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) چنگال . چنگالی از روغن و انگبین داغ کرده کنند و نان در آن اشکنه کنند: الغمیرة؛ نان که در روغن انگبین شکنند. (ملخص اللغات ).
-
سرشک انگبین
لغتنامه دهخدا
سرشک انگبین . [ س ِ رِ ک ِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از ترشی و چاشنی است که مرکب از آب و عسل و سرکه باشد. || دوشاب . (آنندراج ) (برهان ).
-
سرک انگبین
لغتنامه دهخدا
سرک انگبین . [ س ِ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) سکنجبین معرب آن است . (رشیدی ). سکنجبین . سکنگبین . رجوع به همین کلمات شود.