کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهپر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاهپر
معنی
(پَ) (اِمر.) = شهپر: بزرگترین پر در بال طیور؛ شاهبال ، شهپر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
plume
-
جستوجوی دقیق
-
شاهپر
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِمر.) = شهپر: بزرگترین پر در بال طیور؛ شاهبال ، شهپر.
-
شاهپر
دیکشنری فارسی به عربی
شعاع
-
واژههای همآوا
-
شاه پر
لغتنامه دهخدا
شاه پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام ). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد : از سر تیغش ...
-
شاه پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شهپر› (زیستشناسی) šāhpar شاهبال؛ بزرگترین پر بال پرندگان.
-
جستوجو در متن
-
sickle feather
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرپشت، شاهپر دم خروس
-
شعاع
دیکشنری عربی به فارسی
شاهين ترازو , ميله , شاهپر , تيرعمارت , نورافکندن , پرتوافکندن , پرتو , شعاع , اشعه
-
شاهبال
لغتنامه دهخدا
شاهبال . (اِ مرکب ) شه بال . شاهپر. پر دراز بال طیور و شاهپر. (ناظم الاطباء). || هم قد داماد. ساقدوش و سلدوش . (یادداشت مؤلف ). شاه بالا. رجوع به شاه بالا شود.
-
شهپر گشادن
لغتنامه دهخدا
شهپر گشادن . [ ش َ پ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) شاهپر گشادن . بال گشودن . کنایه از پرواز کردن .
-
پنگوئن
فرهنگ فارسی معین
(پَ ئَ) [ فر. ] (اِ.) پرنده ای از راستة پرندگان دریایی و بی پرواز است . بال هایش از پره های پولک مانند به رنگ سیاه و سفید پوشیده شده و بدون شاهپر است . در زیر پوست چربی فراوان ذخیره دارد و می تواند به صورت قائم بایستد. در قطب جنوب دیده می شود.
-
شاه اسپر
لغتنامه دهخدا
شاه اسپر. [ اِ پ َ ] (اِ مرکب ) مرکب از «شاه » و «اسپر» (مخفف اسپرم ) شاه سپرم . ریحان الملک . ضیمران . رجوع به شاه اسپرغم ، شاه سپرغم . شاه اسفرهم . شاه اسپرهم و شاهپر شود.
-
شاه پر
لغتنامه دهخدا
شاه پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام ). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد : از سر تیغش ...
-
مگس
لغتنامه دهخدا
مگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ). پهلوی ، مگس ، مکس ، مخش (فقط در تفسیر کلمات اوستایی ) بلوچی ، مکش ، مگیسک ، مهیسک (مگس ، ...