کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهنشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاهنشین
مترادف و متضاد
۱. تخت، صدر، کرسی، مقصوره،
۲. پایتخت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهنشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. تخت، صدر، کرسی، مقصوره، ۲. پایتخت
-
شاهنشین
واژهنامه آزاد
نام روستایی از توابع شهرستان باغملک در استان خوزستان است
-
واژههای همآوا
-
شاه نشین
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) 1 - تخت ، جای نشستن شاه . 2 - قسمتی از اتاق که سطح آن بالاتر از قسمت های دیگر بود، مخصوص نشستن بزرگان .
-
شاه نشین
لغتنامه دهخدا
شاه نشین . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) پیشگاه . صدر. هر قسمت برتر از قسمتهای دیگر تالار یا اطاق که تخصیص به بزرگان داشته باشد و آن جایی است چون محراب که در قسمت صدر اطاق سازند چنانکه در حمام نیز باشد. قسمت پیش تالار که زمین آن بلندتر از زمین قسمتهای دیگر است ...
-
شاه نشین
لغتنامه دهخدا
شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) (کوه ...) نام یکی از کوههای جنوبی لاهیجان به شمال ایران . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 170).
-
شاه نشین
لغتنامه دهخدا
شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار. دارای 840 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات دیم ، لبنیات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
شاه نشین
لغتنامه دهخدا
شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیربخش مرکزی شهرستان اردبیل . دارای 609 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شاه نشین
لغتنامه دهخدا
شاه نشین . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان . دارای 389 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات . پنبه . انار و گردو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
شاه نشین
لغتنامه دهخدا
شاه نشین . [ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رود زر بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شاه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] šāhnešin ۱. جای نشستن شاه در اتاق.۲. قسمتی از یک اتاق بزرگ که شبیه ایوان ساخته میشد اما به طرف حیاط در نداشت؛ غرفۀ داخل اتاق.
-
شاه نشین
لهجه و گویش تهرانی
قسمت اختصاصی دکان یا مهمانخانه،اتاق پنج دری .
-
شاه نشین
واژهنامه آزاد
نام روستایی در 20 کیلومتری شرق شهرستان هفتکل در استان خوزستان است.
-
جستوجو در متن
-
alcove
دیکشنری انگلیسی به فارسی
alcove، شاهنشین، الاچیق