کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهلوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهلوک
لغتنامه دهخدا
شاهلوک . (اِ مرکب ) شاه لوج . (دزی ج 1 ص 717). آلوی سفید. (از مفردات ابن بیطار ص 50).نوعی از آلوی بزرگ و زرد. (ناظم الاطباء). بعضی گویند نوع بد از آلو است . (یادداشت مؤلف ) : و آن که او را پوست نیست و میان آن بیرون باید انداختن چون زردآلو و ... و شا...
-
جستوجو در متن
-
آلوگرده
لغتنامه دهخدا
آلوگرده . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شاهلوک . شاهلوج . آلوزرد. رجوع به آلوزرد شود.
-
آلوی سفید
لغتنامه دهخدا
آلوی سفید. [ ی ِ س َ / س ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شاهلوک . شاهلوج . آلوزرد.
-
آلوزرد
لغتنامه دهخدا
آلوزرد. [ زَ ] (اِ مرکب ) قسمی آلو که میوه ٔ آن خردتر از آلوسیاه و پوست و گوشت زرد دارد. در اوّل تُرُش خوش وچون برسد شیرین است . شاهلوک . (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی ). شاهلوج . اجاص اصفر. آلوگرده . گرده آلو. گرده .