کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهفور
لغتنامه دهخدا
شاهفور. (اِخ ) شاهپور. شهفور. امام طاهربن محمد اسفراینی . شهیر به شاهفور ابوالمظفر. شافعی مذهب و مفسر و متکلم بوده . وی بسال 471 هَ . ق . درگذشته است . از اوست : تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم . التبصرفی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق اله...
-
جستوجو در متن
-
عمادالدین
لغتنامه دهخدا
عمادالدین . [ ع ِ دُدْ دی ] (اِخ ) شاهفور (یا شهفور یا شاهپور)بن طاهربن محمد اسفرایینی شافعی ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به عمادالدین . رجوع به عمادالدین اسفراینی شود.
-
عمادالدین اسفرایینی
لغتنامه دهخدا
عمادالدین اسفرایینی .[ ع ِ دُدْ دی ن ِ اِ ف َ ] (اِخ ) (امام ...) شاهفور (یا شهفور یا شاهپور)بن طاهربن محمد اسفرایینی شافعی ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به عمادالدین . متوفی به سال 471 هَ . ق . او راست : تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم ، که از کتب ...
-
اشهری
لغتنامه دهخدا
اشهری . [ اَ هََ ](اِخ ) شاپور نیشابوری . شاعری شیرین زبان بزمان سلطان محمدبن شمس بود و در دولت سلطان محمد ببعض مناصب دولتی نائل آمد. از شاگردان ظهیر فاریابی (متوفی 598 هَ . ق .) و از اولاد حکیم عمر خیام بود. دیوانی مرتب وکتابی بنام رساله ٔ شاپوری از...
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) گنجوی . شاعر معاصر و مداح شروانشاه کبیر جلال الدنیا و الدین اخستان منوچهر و فرزندان او بود و خاقانی و فلکی شروانی هر دو شاگرد وی بوده اند و حمداﷲ مستوفی گوید که ابوالعلاء دختر خود به خاقانی داد و فلکی شروانی نیز هوس...
-
چهره
لغتنامه دهخدا
چهره . [ چ ُ / چ ِ رَ / رِ ] (اِ) پسر ساده ٔ امرد. (برهان ). غلام و پسر ساده . (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). نوکر. ملازم . وبه این معنی هندی است . (از برهان ). ملازم امرد و نوکر. (ناظم الاطباء) : خواجه نظام الملک در بیرون بارگاه سلطان ملکشاه...
-
انجام
لغتنامه دهخدا
انجام . [ اَ ] (اِ) انتها و آخر هرکار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). اتمام کار. ضد آغاز. (انجمن آرا). آخر کارها. (فرهنگ خطی ). انتها. آخرکار. (غیاث اللغات ). آخرکار. فرجام . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). آخرکار. عاقبت . (مؤید الفضلاء). عاقبت...