کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهزاده محمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شاهزاده علی اکبر
لغتنامه دهخدا
شاهزاده علی اکبر. [ دَ / دِ ع َ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا. دارای 1028 تن سکنه . آب از قنات . محصول آن غلات و انار و خربزه و هندوانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
قلعه شاهزاده بیگم
لغتنامه دهخدا
قلعه شاهزاده بیگم . [ ق َ ع َ دِ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 279 تن است . آب آن از قنات و محصول آن صیفی و میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است . راه فرعی...
-
حسن آباد شاهزاده
لغتنامه دهخدا
حسن آباد شاهزاده . [ح َ س َ دِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان محمدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 10 هزارگزی شمال باختری سعیدآباد و سه هزارگزی باختر راه فرعی زیدآباد - سعیدآباد. جلگه و سردسیر است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فره...
-
حمام شاهزاده احمد
لغتنامه دهخدا
حمام شاهزاده احمد. [ ح َ دِ اَم َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک . کوهستانی و گرمسیری و مالاریائی است . دارای 300 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و کارگری در راه آهن و قالی بافی است . ساکنین از طایفه ٔ عشایر لر...
-
مثل شاهزاده رفتار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امير
-
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اميرة
-
جستوجو در متن
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) رجوع به شاهزاده محمد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
درتیزو
لغتنامه دهخدا
درتیزو. [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 84هزارگزی شمال باختری کرمان و 4هزارگزی باختر راه مالرو شاهزاده محمد به چترود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درچناروئیه
لغتنامه دهخدا
درچناروئیه . [ دَ چ ِ ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 75هزارگزی شمال باختر کرمان و سر راه مالرو شاهزاده محمد کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دستگرد
لغتنامه دهخدا
دستگرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 80هزارگزی شمال باختری کرمان و سه هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
زارکوئیه
لغتنامه دهخدا
زارکوئیه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان وجنه بخش مرکزی شهرستان کرمان . در 72هزارگزی شمال باختری کرمان و 15هزارگزی راه شاهزاده محمد به کرمان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
باب زیرین
لغتنامه دهخدا
باب زیرین . (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، 85 هزارگزی شمال باختری کرمان . سر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنه ٔ آن 10تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
گریک
لغتنامه دهخدا
گریک . [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجندبخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 92000گزی شمال کرمان و 4000گزی راه مالرو شاهزاده محمد به کرمان و دارای 40 تن سکنه است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
حرجندی
لغتنامه دهخدا
حرجندی . [ ح ُ ج ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 85هزارگزی شمال باختری کرمان و سی هزارگزی راه مالرو شاهزاده محمد.40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
خسروبچه
لغتنامه دهخدا
خسروبچه . [ خ ُ رَ / رَو ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فرزند خسرو. پسر پادشاه . فرزند شاهزاده : هیچ خسروبچه را نیست چو محمود جدی هیچ شهزاده ندارد چو محمد پدری .فرخی .