کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاهر
معنی
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) مشهور، معروف .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهر
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) مشهور، معروف .
-
شاهر
لغتنامه دهخدا
شاهر. [ هَِ ] (ع اِ) سپیدی نرگس . (منتهی الارب ).اما در تاج العروس و شرح قاموس و اقرب الموارد این کلمه به صورت جمع «اشاهر» و مفرد آن «اشهر» ضبط شده است و گویا مؤلف منتهی الارب را سهوی رخ داده است .
-
شاهر
لغتنامه دهخدا
شاهر. [ هَِ ] (ع ص ) مشهور. معروف . نامی . سرشناس : کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کنداین بدین معروف گردد وان بدان شاهر شود. منوچهری . || تیغ و شمشیر کشیده . از نیام برآمده . آخته . خرج شاهراًسیفه ؛ بیرون آمد شمشیر برکشیده : اندر صف مجادلت مذهب بر خصم تیغ...
-
جستوجو در متن
-
غواصی کردن
لغتنامه دهخدا
غواصی کردن . [ غ ُوْ وا ک َ دَ ] (مص مرکب ) در آب فرورفتن برای به دست آوردن مروارید و مرجان و جز آن . غیاصة. (منتهی الارب ). رجوع به غَوّاص و غَوّاصی شود : کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کنداین بدین معروف گردد آن بدان شاهر شود. منوچهری .آن دُرّ یتیم که در...
-
رقاصی
لغتنامه دهخدا
رقاصی . [ رَق ْ قا ] (حامص ) عمل رقاص . (یادداشت مؤلف ). عمل رقص و شغل رقص . (یادداشت مؤلف ). عمل و شغل رقاص . رقص . پایکوبی . (فرهنگ فارسی معین ) : لبش با در به غواصی درآمدسر زلفش به رقاصی در آمد. نظامی . || درتداول عامه کارهای بیهوده و سبک : حالا...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) (امیرشیخ ...) ابن امیر علیکه . شاهرخ بن تیمور پس از مرگ امیر علیکه مناصب وی را به فرزند ارشد او امیرشیخ ابوالفضل تفویض کرد و در شهور سنه ٔ خمسین و ثمانمائه (850 هَ . ق .) آنگاه که شاهرخ به قصد شیراز بری رسید امیرسلط...
-
سرخاب
لغتنامه دهخدا
سرخاب . [ س ُ ] (اِ مرکب )نوعی از مرغابی باشد سرخ رنگ . گویند ماده ٔ آن را مانند زنان حیض برآید، و بعضی گویند پرنده ای است که تمام شب از جفت خود جدا باشد و یکدیگر را نبینند لیکن آواز دهند و بسمت آواز بقصد ملاقات هم آیند، اما ملاقی نشوند و تمام شب بیق...