کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهدانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاهدانه
معنی
(نِ) [ په . ] (اِمر.) = شهدانه . شاهدانج : گیاهی است از تیرة گزنه ها، دو پایه ، علفی ، یکساله و دارای گونه های مختلف است . از دانة شاهدانه روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیة صابون های نرم و سوخت می رسد. از سر شاخه های گلدار آن بنگ و جرس گرفته می شود و کلمة حشیش نیز به سر شاخه های گل دار و همچنین فرآورده های آن اطلاق می شود.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
hemp
-
جستوجوی دقیق
-
Cannabis
شاهدانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهدانهایان یکسالۀ علفی ایستادۀ ستبر با یک گونۀ معطر که از آسیای مرکزی منشأ گرفته است و امروزه در مناطق معتدل شمالی فراوان کشت میشود؛ یک رقم آن با ظاهری نیمانند و بلند برای تولید الیاف خاص شاهدانه کشت میشود و ...
-
شاهدانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِمر.) = شهدانه . شاهدانج : گیاهی است از تیرة گزنه ها، دو پایه ، علفی ، یکساله و دارای گونه های مختلف است . از دانة شاهدانه روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیة صابون های نرم و سوخت می رسد. از سر شاخه های گلدار آن بن...
-
شاهدانه
لغتنامه دهخدا
شاهدانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) حب قنب . شهدانه . شهدانج . (یادداشت مؤلف ). تخم کنو. کنودان . کنودانه . (برهان ). تخم شهدانه . بزرالقنب . کنب دان . کنب دانی . (یادداشت مؤلف ). تخم بنگ را گویند و به عربی کنب خوانند و معرب آن شاه دانج باشد و شاه د...
-
شاهدانه
لغتنامه دهخدا
شاهدانه . [ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) دانه ٔ ممتاز در نوع خود. شاهدان . || مروارید بزرگ و نفیس . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
Cannabinaceae/ Cannabaceae
شاهدانهایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] گیاهان گلدار یک یا چندساله با برگهای پنجهای بریده یا پنجهای لَپدار
-
Datisca
شاهدانهوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از شاهدانهوشیان با دو گونه که یکی از آنها در آسیا و دیگری در امریکای شمالی میروید
-
Datiscaceae
شاهدانهوشیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از کدوسانان با گلهای غالباً تکجنسی و برگهای متناوب و مرکب شانهای که گردهافشانی در آنها توسط باد انجام میشود
-
شاهدانه صحرایی
دیکشنری فارسی به عربی
عرقوب
-
بوته شاهدانه
دیکشنری فارسی به عربی
قنب
-
بته شاهدانه
دیکشنری فارسی به عربی
ماريوانا
-
گندم و شاهدانه
فرهنگ گنجواژه
آجیل بوداده
-
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
دیکشنری فارسی به عربی
سحب
-
واژههای همآوا
-
شاه دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šāh-ānak] ‹شهدانه، شاهدانج› (زیستشناسی) šāhdāne گیاهی یکساله با برگهایی بلند و دانههایی به اندازۀ فندق که از شاخههای آن حشیش میگیرند؛ زمردگیاه.