کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شانهگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شانه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šuna طاری: šuna طامه ای: šâna طرقی: šâna کشه ای: šâna نطنزی: šuna
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (اِخ ) (قلعه ٔ...) قلعه ای است در هندوستان که در آن قلعه سلطان مسعودبن محمود سبکتکین بوسیله ٔ برادرش محمد زندانی شد و آنگاه به قتل رسید. (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 690) (اخبار الدولة السلجوقیة ص 14).
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان . واقع در 66000 گزی جنوب رودسر. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 406 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن غلات ، بنشن ولبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و...
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (حامص ) حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری . آب غوره گیری .آب میوه گیری . بنزین گیری . بهانه گیری . پاگیری . جن گیری .خانه گیری . خمیرگیری . دامنگیری . دستگ...
-
گیرى
لهجه و گویش بختیاری
giri 1. جریب (واحد سطح زمین کشاورزى برابر با هزار متر مربع)؛ 2. واحد توزین غلات برابر با سى کیلو.
-
full retreading, full treading, full cap
روکشکاری شانهتاشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تراشیدن رویۀ تایر و شانۀ آن تا بالای دیواره و تعویض آن با رویۀ جدید
-
عز شأنه
لغتنامه دهخدا
عز شأنه . [ ع َزْ زَ ش َءْ ن ُه ْ / ن ُ هَُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) مرکب از فعل عز + شأن (فاعل ) + ه . عزیز است شأن او. ارجمند است مقام وی ، و آن را در نعت خداوند آرند. رجوع به عَزَّ شود : پیوسته در رعایت بندگان حضرت عزت عز شأنه ناقص الغایه س...
-
عظم شأنه
لغتنامه دهخدا
عظم شأنه . [ ع َ ظُ م َش َءْ ن ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه دعایی ) شأن و مقام او بزرگ است ! پس از بردن نام ایزدتعالی ، جل جلاله و عم نواله و عظم شأنه می آورند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
فال شانه
لغتنامه دهخدا
فال شانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی است که از شانه برگیرند. (آنندراج ) : گشادِ عقده ٔ اخگر بود در طالع سوزم که فال شانه امشب از خیال زلف اودیدم . عبداللطیف خان .خواهد فتاد دامن زلفش به دست مااین فال را ز شانه ٔ شمشاد دیده ایم ....
-
فراخ شانه
لغتنامه دهخدا
فراخ شانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) اکتف . (منتهی الارب ). آن که شانه هایش پهن باشد. رجوع به اکتف شود.
-
shoulder scrubbing, shoulder scuffing
زبرشدگی شانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] ساییدگی بالای دیوارۀ شانه، نزدیک به لبۀ رویه، که ممکن است با ترکهایی در ناحیۀ شانۀ رویه همراه باشد
-
hay rake
شانه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای جمعآوری علوفۀ دروشده و ردیف کردن آنها
-
shoulder
شانه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] بخشی از تایر که بین رویه و دیواره قرار دارد
-
pinnate
شانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی با ظاهر یا ساختاری شبیه به پر در گیاهان
-
cess
شانۀ خاکریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فضایی در دو طرف مسیر راهآهن، بلافاصله بعد از شانۀ پارسنگ، که معمولاً برای تردد ایمن کارکنان در نظر گرفته میشود