کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خربزه ٔ شامی
لغتنامه دهخدا
خربزه ٔ شامی . [ خ َ ب ُ زَ / زِی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هندوانه . فِج ّ. دابوغه .شامی . (یادداشت بخط مؤلف ). خربزه ٔ شامی . (صراح ).
-
خرنوب شامی
لغتنامه دهخدا
خرنوب شامی . [ خ َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بپارسی کورزه گویند و بشیرازی کورک کازرونی گویند. آنچه خشک بود بهتر بود و طبیعت وی قابض بود و سرد، و خشکی وی در دوم درجه بود و گویند گرم است در اول شکم ببندد، با وجود شیرینی معده را نگزد. جالینوس گوید چ...
-
حیدر شامی
لغتنامه دهخدا
حیدر شامی . [ ح َ دَ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوبکر صدر و امیر. شاعری است معاصر سیدحسن غزنوی و میان آن دو تبادل شعر میشده است .رجوع به دیوان سیدحسن غزنوی ص 310، 311 و 312 شود.
-
ازرق شامی
لهجه و گویش تهرانی
مرد بد قیافه چشم آبی
-
نظام الدین شامی
لغتنامه دهخدا
نظام الدین شامی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) از شاعران و فضلای قرن هشتم و اوایل قرن نهم تبریز و قدیمی ترین مورخان عصر تیموری است . او را شنب غازانی نیز گویند . وی در بغداد می زیست و به سال 795 هَ. ق . چون امیرتیمور آن ولایت را تصرف کرد بخدمت او پیوست...
-
ابراهیم بن سلیمان شامی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سلیمان شامی . [ اِ م ِ ن ِ س ُ ل َ ن ِ ] (اِخ ) از موالی بنی امیه . در زمان حکم بن هشام اموی باندلس رفته و در دوره ٔ عبدالرحمن بن هشام و محمدبن عبدالرحمن هشام ، موظف بوده است . آنگاه که در مشرق بود از ابونواس و ابوالعتاهیه روایت شعر میکرده...
-
واژههای همآوا
-
شآمی
لغتنامه دهخدا
شآمی .[ ش َ می ی ] (ص نسبی ) صورتی از شامی و شأمی منسوب به شام باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به شامی شود.
-
جستوجو در متن
-
قلفوط
لغتنامه دهخدا
قلفوط. [ ] (معرب ،اِ) اسم شامی کراث شامی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) جلولی شامی . از روات است و بعضی خلیلی شامی گفته اند.
-
غمیصا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غمیصاء] (نجوم) [قدیمی] qomeysā = شِعرا 〈 شعرای شامی
-
Damascene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Damascene، زرنشان کردن، دمشقی، شامی
-
علی خزرجی
لغتنامه دهخدا
علی خزرجی . [ ع َ ی ِ خ َ رَ ] (اِخ ) ابن احمد شامی خزرجی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شامی شود.
-
علی شافعی
لغتنامه دهخدا
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالد بلاطنسی شامی شافعی . رجوع به علی شامی شود.
-
شعرای غمیصاء
لغتنامه دهخدا
شعرای غمیصاء. [ ش ِ ی ِ غ ُ م َ ] (اِخ ) شعرای شامی . (از جهان دانش ) (مفاتیح ). رجوع به شعرای شامی شود.