کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شالی کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دهشال
واژهنامه آزاد
در گذشته، به معنی روستایی بوده که شالی کاری در آن رونق داشته است. در اصل دهشالی، مرکب از ده و شالی (برنج)، بوده است اما در گذر زمان و در محاورۀ مردمان حرف ی از آن کسر شده و به دهشال تبدیل شده است.
-
شلتوک
لغتنامه دهخدا
شلتوک . [ ش َ ] (اِ) چلتوک . شالی . (یادداشت مؤلف ). شالی و برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند. (از برهان ) (از غیاث ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) : چو شلتوک آمد به دنیا درون به چاهی ز کربال شد سرنگون . بسحاق اطعمه ...
-
فتح آباد علیشاه
لغتنامه دهخدا
فتح آباد علیشاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس ، که در 109 هزارگزی شمال طبس قرار دارد. جلگه ای گرمسیر و دارای 24 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، شالی کاری ، پنبه ، ذرت ، و شغل اه...
-
قراتوره
لغتنامه دهخدا
قراتوره . [ ق َ رِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است . این دهستان در خاور بخش واقع است از طرف شمال و خاور به دهستان سیاه منصور، شهرستان بیجار از طرف جنوب به دهستان نجف آباد شهرستان بیجار از طرف جنوب باختر به دهست...
-
خان آباد
لغتنامه دهخدا
خان آباد. (اِخ ) حکومتی است درجه 2 که مربوط به حکومت کلان قندز و در حوزه ٔ ولایت قطغن واقع بوده و تخمیناً بین خطوط 68 و 69 درجه 26 و 52 دقیقه 3 و17 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 27 و 51 دقیقه 24 و 42 ثانیه عرض البلد شمالی واقع شده است . شهر خان آ...
-
کمر
لغتنامه دهخدا
کمر. [ ک َ م َ ] (اِ) معروف است که میان باشد. (برهان ). میان را گویند.(فرهنگ رشیدی ). میان . (ناظم الاطباء). ناحیه ای از تنه که از بالا محدود به یک سطح افقی است که از کنار تحتانی دوازدهمین زوج دنده های قفسه ٔ سینه می گذرد و از پایین محدود به سطحی افق...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...