کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شالنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شالنگی
/šālangi/
معنی
موتاب؛ ریسمانتاب: ◻︎ وه کز استیلای نفس شالهنگ / همچو شالنگیست واپس رفتنم (غضائری: لغتنامه: شالنگی).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شالنگی
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص نسب . اِمر.) موتاب ، ریسمان - تاب ، کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابد.
-
شالنگی
لغتنامه دهخدا
شالنگی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به شالنگ . ریسمان تابنده و موتاب را گویند و آن شخصی باشد که بجهت خیمه و امثال آن ریسمان بتابد. (برهان قاطع). ریسمان تاب . (فرهنگ جهانگیری ) : آه کز استیلای نفس شالهنگ همچو شالنگی است واپس رفتنم . غضایری رازی (از فرهنگ...
-
شالنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به شالنگ) [قدیمی] šālangi موتاب؛ ریسمانتاب: ◻︎ وه کز استیلای نفس شالهنگ / همچو شالنگیست واپس رفتنم (غضائری: لغتنامه: شالنگی).
-
جستوجو در متن
-
موتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] mutāb شالنگی؛ کسی که ریسمان مویی میتابد.
-
شهلنگ
لغتنامه دهخدا
شهلنگ . [ ش َ ل َ ] (اِ) ریسمان تاب را گویند و آن شخصی است که ریسمان و طناب و خیمه و امثال آن می تابد، و بعربی لواف گویند. (برهان ). شالنگی . (رشیدی ) (یادداشت مؤلف ). رجوع به شالنگی شود.
-
لواف
لغتنامه دهخدا
لواف . [ ل َوْ وا ] (ع ص ) گستردنی زلیه ساز. (منتهی الارب ). لباف (در تداول عامه ٔ فارسی زبانان ). جوال باف . پاتاوه باف . پلاس باف . (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ). پای تابه فروش . (مهذب الاسماء). صاحب آنندراج گوید: کسی که ریسمان و جدار (؟) ...
-
رسن تاب
لغتنامه دهخدا
رسن تاب . [ رَ س َ ] (نف مرکب ) رسن تابنده . رسن گر. حبال . (یادداشت مؤلف ). کسی که ریسمان می تابد. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 3). آنکه ریسمان تابد. طناب باف . تابنده ٔ ریسمان . (فرهنگ فارسی معین ).شالنگی . (از آنندراج ) (یادداشت مؤلف ) : رسن د...