کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شالنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شالنگ
/šālang/
معنی
۱. نمد اسب.
۲. گلیمی که زیر سایر فرشها میاندازند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شالنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) گلیمی که زیر دیگر فرش ها می اندازند.
-
شالنگ
لغتنامه دهخدا
شالنگ . [ ل َ ] (اِ) شتالنگ . (مؤید الفضلاء). آنچه بعوض فوت شده ٔ چیز دیگر از کسی بگیرند. بهندی آن را «گهی » و در اردو «واند» گویند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تاوان . غرامت . || برجستن پیاده ٔ شاطران . (آنندراج ). برجستگی و فرو...
-
شالنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šālang ۱. نمد اسب.۲. گلیمی که زیر سایر فرشها میاندازند.
-
جستوجو در متن
-
شالگ
لغتنامه دهخدا
شالگ . [ ل َ ] (اِ) آن باشد که شخصی را در عوض دیگری بجهت طلبی که از دیگری دارد بگیرند. (برهان قاطع). رجوع به شالنگ و شاکمند شود. || برجستن و فروجستن شاطران و پیاده روان را نیز گویند. (برهان قاطع). شلنگ .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به شلنگ و شلنگ تخ...
-
شالنگی
لغتنامه دهخدا
شالنگی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به شالنگ . ریسمان تابنده و موتاب را گویند و آن شخصی باشد که بجهت خیمه و امثال آن ریسمان بتابد. (برهان قاطع). ریسمان تاب . (فرهنگ جهانگیری ) : آه کز استیلای نفس شالهنگ همچو شالنگی است واپس رفتنم . غضایری رازی (از فرهنگ...