کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاق
/šāq[q]/
معنی
دشوار؛ سخت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بغرنج، تحملگداز، توانفرسا، حاد، دشوار، سخت، صعب، طاقتسوز، طاقتفرسا، غامض، مشکل ≠ آسان، سهل
دیکشنری
arduous, austere, backbreaking, fiendish, formidable, grueling, gruelling, hard, heavy, rough, killing, labored, laborious, nasty, onerous, sore, sweaty, toilsome, uphill, weary
-
جستوجوی دقیق
-
شاق
واژگان مترادف و متضاد
بغرنج، تحملگداز، توانفرسا، حاد، دشوار، سخت، صعب، طاقتسوز، طاقتفرسا، غامض، مشکل ≠ آسان، سهل
-
شاق
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) دشوار، سخت .
-
شاق
لغتنامه دهخدا
شاق . (اِ) شکاف بود. || سوراخ بود. (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی ).
-
شاق
لغتنامه دهخدا
شاق . (ع ص ) بمعنی دشوار و با مشقت وسخت و با زحمت . (ناظم الاطباء). رجوع به شاق ّ شود.
-
شاق
لغتنامه دهخدا
شاق . [ شاق ق ] (ع ص ) دشوار. کار دشوار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). صعب . دشوار. (منتهی الارب ). توان فرسا. طاقت فرسا. سخت . معضل .- تکلیف شاق ؛ تکلیف سخت و دشوار.- سفر شاق ؛ سفر دشوار و سخت : و حالی به تجارتی رفته است ...
-
شاق
دیکشنری عربی به فارسی
خستگي اور , کسل کننده , متنفر , ازرده
-
شاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شاقّ] šāq[q] دشوار؛ سخت.
-
شاق
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل , حاد , مادة مقلصة
-
واژههای مشابه
-
کار شاق
دیکشنری فارسی به عربی
مهنة
-
جستوجو در متن
-
شاقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شاقَّة، مؤنثِ شاقّ] šāqqe = شاق
-
خستگی اور
دیکشنری فارسی به عربی
شاق
-
شاقی
لغتنامه دهخدا
شاقی . [ شاق قی ] (حامص ) دشواری . سختی . چگونگی شاق . (یادداشت مؤلف ).
-
ازرده
دیکشنری فارسی به عربی
ساخط , شاق