کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شافعیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شافعیه
/šāfe'iy[y]e/
معنی
= شافعی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شافعیه
لغتنامه دهخدا
شافعیه . [ ف ِ عی ی َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است در عراق از ایالت دیوانیه . (از معجم البلدان ).
-
شافعیه
لغتنامه دهخدا
شافعیه .[ ف ِ عی ی َ ] (اِخ ) شافعیان پیروان مذهب شافعی . پیروان امام شافعی . یکی از پنج فرقه ٔ اصحاب حدیث . (بیان الادیان ). مذهب شافعی از بغداد و مصر، مراکز عمده ٔ تعلیم امام شافعی ، نشر یافت و در قرون سوم و چهارم هجری پیروان بسیاری پیدا کرد، هر چن...
-
شافعیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شافعی) [عربی: شافعیَّة] šāfe'iy[y]e = شافعی
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلام رطبی . یکی از اکابر شافعیه است .
-
ابوطیب
لغتنامه دهخدا
ابوطیب . [ اَ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن سلمه . یکی از فقهای شافعیه است . (ابن الندیم ).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن زیاد النیشابوری . حافظ حدیث و امام شافعیه ٔ عراق بود. او را تصانیفی است . (از الاعلام زرکلی ).
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) خضربن نصربن عقیل بن نصر اربلی . یکی از فقهای شافعیه است .
-
قفال
لغتنامه دهخدا
قفال . [ ق َف ْ فا ] (اِخ ) نام یکی از علمای شافعیه . (منتهی الارب ). رجوع به قفال شاشی (محمدبن علی ...) شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن سلاّم رطبی . از شافعیه . او روایت از ابوالقاسم بسری کند.
-
شافعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به ابوعبدالله محمدبن ادریس شافعی (۱۵۰ ـ ۲۰۳ قمری) از ائمۀ چهارگانۀ اهل سنت و مؤسس مذهب شافعی) [عربی: شافعیّ] šāfe'i ۱. یکی از مذاهب چهارگانۀ اهل سنت.۲. ویژگی کسی که از این مذهب پیروی میکند؛ پیرو مذهب شافعی؛ شافعیه.
-
شافعی
لغتنامه دهخدا
شافعی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) پیرو مذهب شافعی . ج ، شافعیه و شوافعة؛ یقال «رجل شافعی و مذهب شافعی و رجال شوافعة». (اقرب الموارد). رجوع به شافعیة و شافعی (محمدبن ادریس ) شود : از شافعی و مالکی و قول حنیفی جستیم ز مختار جهانداور رهبر.ناصرخسرو.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عمربن شریح . قاضی شافعیه به بغداد. رجوع به ص 300 حبیب السیر ج 1 شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زوزنی . مکنی به ابوسهل بن محمد. یکی از مشاهیر فقهای شافعیه است و کتابی بنام جمعالجوامع بطرز مختصر مزنی کرده است . (قاموس الاعلام ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سیّار مروزی مکنی به ابوالحسن . محدّث و مورّخ و صاحب تاریخ مرو. از علمای شافعیه است . وفات او268 هَ . ق . بود.