کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاف
/šāf/
معنی
= شیاف
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک شیاف .
-
شاف
لغتنامه دهخدا
شاف . (اِ) پنبه که بدارو ترکرده بر چشمان نهند دفع رمد را. (شرفنامه ٔ منیری ). دارویی که بمیل در چشم کشند. (آنندراج ) : تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور شاف شافی هم ز حصرم هم ز رمان دیده اند. خاقانی .باد چو باد عیسوی گرد سم براق اواز پی چشم درد جان...
-
شاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: شیاف] (پزشکی) [قدیمی] šāf = شیاف
-
شاف
دیکشنری فارسی به عربی
تحميلة
-
شاف
لهجه و گویش تهرانی
ضعیف و لاغر
-
واژههای مشابه
-
شأف
لغتنامه دهخدا
شأف . [ ش َءْف ْ ] (ع اِ)اهل و دارایی ؛ شأفة الرجل ؛ هی اهله و مالُه . (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به شأفة در این معنی شود.
-
شأف
لغتنامه دهخدا
شأف . [ ش َءْف ْ ] (ع اِمص ) فساد و تباهی در ریش چنان که به نشود. (منتهی الارب ). شأف الجرح ؛ فساده حتی لا یکاد یبراء. (اقرب الموارد). رجوع به شآفه و شأفه شود.
-
شأف
لغتنامه دهخدا
شأف . [ ش َءْف ْ ] (ع مص ) دشمن شدن . (مصادر زوزنی ص 390). رجوع به شآفه و شأفه در این معنی شود. || بجکیدن بن ناخن . (مصادر زوزنی ص 390). || ریش بر آمدن از کف پای . (مصادر زوزنی ص 390). رجوع به شآفة و شأفه شود.
-
شاف هاوز
لغتنامه دهخدا
شاف هاوز. (اِخ ) (در آلمانی شاف هوزن ) شهری است در سویس مرکز ایالتی بهمین نام واقع در قسمت سفلای منطقه ای که آنجا شیب بستر رود رن تند و رود سیلابی میشود. جمعیت آن 31000 تن است . کلیسای اعظم آن که بسبک معماری رومی است شهرت دارد. دارای صنایع فلزکاری و ...
-
شاف و سقلمه کردن
لغتنامه دهخدا
شاف و سقلمه کردن . [ ف ُ س ُ ق ُ م َ / م ِ ک َ دَ] (مص مرکب ) در تداول عامه داروهای بسیار حاد برای دفع فضول خوردن یا خورانیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شاف و سقلمه
لغتنامه دهخدا
شاف و سقلمه . [ ف ُ س ُ ق ُ م َ / م ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، داروهای استعمال کردنی . رجوع به شاف و سقلمه کردن شود.
-
واژههای همآوا
-
شعف
فرهنگ نامها
(تلفظ: šaeaf) (عربی) شادی ، خوشحالی ، شادمانی .
-
شعف
واژگان مترادف و متضاد
خوشی، سرور، شادمانی، مسرت، نشاط، نشاط، وجد ≠ حزن