کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاغر
معنی
خالي , اشغال نشده , بي متصدي , بلا تصدي , بيکار
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاغر
لغتنامه دهخدا
شاغر. [ غ ِ ] (ع اِ) نام گشنی از شتران . (منتهی الارب ). فحل من آبال العرب . (اقرب الموارد). || (ص ) بلد شاغر؛ بعید من الناصر و السلطان . (اقرب الموارد). مکان شاغر؛ جای خالی از مانع و نگهبان . (ناظم الاطباء). رجوع به شاغره شود.
-
شاغر
دیکشنری عربی به فارسی
خالي , اشغال نشده , بي متصدي , بلا تصدي , بيکار
-
واژههای مشابه
-
منصب شاغر
دیکشنری عربی به فارسی
محل خالي , پست بلا تصدي , جا
-
جستوجو در متن
-
بی متصدی
دیکشنری فارسی به عربی
شاغر
-
بلا تصدی
دیکشنری فارسی به عربی
شاغر
-
محل خالی
دیکشنری فارسی به عربی
منصب شاغر
-
پست بلا تصدی
دیکشنری فارسی به عربی
منصب شاغر
-
اشغال نشده
دیکشنری فارسی به عربی
شاغر , غير مشغول
-
بیکار
دیکشنری فارسی به عربی
شاغر , عاطل
-
چینهدان
واژگان مترادف و متضاد
جاغر، حوصله، زاغر، ژاغر، شاغر
-
خالی
دیکشنری فارسی به عربی
بحيرة , خزرة , شاغر , غير مشغول , فارغ , فقير , قاحل
-
چینه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) činedān کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن میشود؛ جاغر؛ ژاغر؛ شاغر؛ کژار؛ گژار؛ شکانک.
-
جا
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان , غرفة , فضاء , محطة , مضجع , مقبس , مقعد , مکان , منتجع , منزل , منصب شاغر , ناحية