کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاعر(باستانی) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاعر(باستانی)
دیکشنری فارسی به عربی
شاعر
-
واژههای مشابه
-
شَاعِرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شاعر
-
ذوالنون شاعر
لغتنامه دهخدا
ذوالنون شاعر. [ ذُن ْ نو ن ِ ] (اِخ ) نام طبیب و شاعری ایرانی معاصر شاه اسماعیل صفویست و او در خدمت سام میرزا صاحب تذکره پسر شاه اسماعیل میزیست . بیت ذیل از اوست :نسبت روی خود بماه مکن نسبتی نیست اشتباه مکن .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
شاعر اطعمه
لغتنامه دهخدا
شاعر اطعمه . [ ع ِرِ اَ ع َ م َ ] (اِخ ) کنایه از بسحاق حلاج . (شمس اللغات ). مولانا ابواسحاق حلاج شیرازی صاحب دیوان اطعمه .
-
شاعر پیغمبر
لغتنامه دهخدا
شاعر پیغمبر. [ ع ِ رِ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (اِخ ) حسان بن ثابت . رجوع به شاعرالنبی و شاعر رسول اﷲ شود.
-
شاعر همدانی
لغتنامه دهخدا
شاعر همدانی . [ ع ِ رِ هََ م َ ] (اِخ ) شهرت الهی شاعر که در قصبه ٔ اسدآباد نزدیک شهر همدان تولد یافته و بسال 1057 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 102 و ج 2 ص 285 و الهی شود.
-
شاعر بنی امیه
لغتنامه دهخدا
شاعر بنی امیه . [ ع ِ رُ ب َ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) شهرت اخطل غیاث بن غوث نصرانی الاصل مکنی به ابومالک . وی از فحول شعرای عصر اموی است که بجهت مدیحه گویی و اظهار خلوص در حق خلفای بنی امیه به این صفت موصوف گردید. وفات او بسال 95 هَ . ق . اتفاق افتاد. ...
-
شاعر رسول ا
لغتنامه دهخدا
شاعر رسول ا. [ ع ِ رُ رَ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شاعرالنبی . شاعر پیغمبر. شهرت حسان بن ثابت . وی مدایح بسیاری درباره ٔ حضرت رسالت پناهی (ص ) سروده و بدگویان و بدخواهان پیغمبر اسلام را هجوهای بسیاری گفته است و آن حضرت اثر اشعار وی را که درباره ٔ دشمنان دین...
-
شاعر و اوازخوان
دیکشنری فارسی به عربی
شاعر
-
احمد هم عاشق بود، هم شاعر (بود).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer bo. طاری: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer. طامه ای: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer bo. طرقی: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer. کشه ای: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer. نطنزی: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer bo.
-
جستوجو در متن
-
ابن قرط طهوی
لغتنامه دهخدا
ابن قرط طهوی . [ اِ ن ُ ق ُ طِ طُ هََ ] (اِخ ) ملقب به ذوالخرق . شاعر باستانی عرب .
-
اومرس
لغتنامه دهخدا
اومرس . [ م ِ رُ ] (اِخ ) اومیروس . هومر. شاعر باستانی یونان . و رجوع به هومرشود.
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ](اِخ ) جمح یا جخج . از شعرای باستانی . یک بیت از این شاعر برای کلمه ٔ آباد در لغت نامه ٔ اسدی آمده است :ویران شده دلها بمی آبادان گرددآباد برآن دست که پرورد رز آباد.