کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاشک
/šāšak/
معنی
۱. (موسیقی) رباب؛ چهارتار.
۲. (زیستشناسی) تیهو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاشک
لغتنامه دهخدا
شاشک . [ ش َ ] (اِ) شارشک . شاشاک . شاشنگ . شوشک . مرغکی است ضعیف که آن را تیهو و سوسک و شوشک و شیشو نیز گویند. به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی شوشک است . (اوبهی ). تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تیهو باشد و آن جانوری است شبیه به...
-
شاشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاشنگ، شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، سوسک› [قدیمی] šāšak ۱. (موسیقی) رباب؛ چهارتار.۲. (زیستشناسی) تیهو.
-
جستوجو در متن
-
شارشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šārašk = شاشک
-
شاشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šāšang = شاشک
-
شوشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šušak = شاشک
-
شاشاک
لغتنامه دهخدا
شاشاک . (اِ) شاشک . شارشک . شاشنگ . شوشک . تیهو. (شعوری از فرهنگ جهانگیری ). || تنبوره . (شعوری ). چارتار. (شعوری از مجمع الفرس ). رجوع به شارشک ، شاشک ، شاشنگ و شوشک شود.
-
شاسنگ
لغتنامه دهخدا
شاسنگ . [ س َ ] (اِ) شاشنگ . طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به شارشک و شاشک شود.
-
شاشنگ
لغتنامه دهخدا
شاشنگ . [ش َ ] (اِ) شاشک . شارشک . شوشک . تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). یعنی تیهو هم آمده و آن جانوری باشد کوچکتر از کبک . (برهان ). طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). || ربابی بود چهار تار که نوازند. (اوبهی ). ربابی باشد چهارتاره . (فرهنگ جهانگی...
-
رواوه
لغتنامه دهخدا
رواوه . [ رَ وَ / وِ] (اِ) رباب را گویند، و آن سازی است مشهور و معنی ترکیبی آن آواز حزین برآورنده است ، چه رو، آواز حزین و آوه برآورنده ٔ صدا و ندا باشد. (برهان قاطع). و آنرا معرب کرده ، رباب گفته اند که معروف است و نام بعضی نهاده اند مانند رباب و رب...
-
شارشک
لغتنامه دهخدا
شارشک . [ رَ ] (اِ) بمعنی تیهو باشد و آن جانوری است مانند کبک لیکن کوچکتر از کبک است . (برهان قاطع). طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). || بمعنی رباب نیز آمده است و آن سازی است مانند طنبور بزرگی که دسته ٔ کوتاهی داشته باشد و بجای تخته بر روی آن پوست ...
-
شوشک
لغتنامه دهخدا
شوشک . [ شو ش َ ] (اِ) شاشک . (از رشیدی ). ساز چهارتار را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). رباب چهاررود. (فرهنگ اسدی ). ربابی بود که چهارگه نوازند. (اوبهی ). طنبور و رباب چهارتار. (برهان ). تنبوره ٔ چارتاره است . (جهانگیری ) : گهی سماع زنی گاه بربط و گ...
-
تیهو
لغتنامه دهخدا
تیهو. [ تی / ت َ / ت ِ ] (اِ) پرنده ای است شبیه به کبک لیکن از کبک کوچکتر است و معرب آن تیهوج باشد با زیادتی جیم . (برهان ). مرغکی است خردتر از گنجشک (؟) که آن را سوسک و شاشک و شوشک و شیشو و تموشک نیز گویند به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامه ٔ منیری )....