کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاست
/šāst/
معنی
۱. (زیستشناسی) پرندهای وحشی و حلالگوشت؛ هوبره.
۲. (صفت) کودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاست
لغتنامه دهخدا
شاست . (اِ) مرغی طوقدار که آن را توی نیز خوانند و بیشتر کنار آب بسر برد. (شعوری ). هوبره : گرآید پیش شاهین شاست با جنگ فضای عالم آید بر سرش تنگ . (از شعوری ).رجوع به هوبره شود. || (ص ) کودن . (ناظم الاطباء).
-
شاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šāst ۱. (زیستشناسی) پرندهای وحشی و حلالگوشت؛ هوبره.۲. (صفت) کودن.
-
واژههای همآوا
-
شعثة
لغتنامه دهخدا
شعثة. [ش ُ ث َ ] (اِخ ) ابن زهیر. جاهلی است . (منتهی الارب ).