کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شارشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شارشک
/šārašk/
معنی
= شاشک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شارشک
لغتنامه دهخدا
شارشک . [ رَ ] (اِ) بمعنی تیهو باشد و آن جانوری است مانند کبک لیکن کوچکتر از کبک است . (برهان قاطع). طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). || بمعنی رباب نیز آمده است و آن سازی است مانند طنبور بزرگی که دسته ٔ کوتاهی داشته باشد و بجای تخته بر روی آن پوست ...
-
شارشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šārašk = شاشک
-
جستوجو در متن
-
شاشاک
لغتنامه دهخدا
شاشاک . (اِ) شاشک . شارشک . شاشنگ . شوشک . تیهو. (شعوری از فرهنگ جهانگیری ). || تنبوره . (شعوری ). چارتار. (شعوری از مجمع الفرس ). رجوع به شارشک ، شاشک ، شاشنگ و شوشک شود.
-
شاسنگ
لغتنامه دهخدا
شاسنگ . [ س َ ] (اِ) شاشنگ . طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به شارشک و شاشک شود.
-
شاشک
لغتنامه دهخدا
شاشک . [ ش َ ] (اِ) شارشک . شاشاک . شاشنگ . شوشک . مرغکی است ضعیف که آن را تیهو و سوسک و شوشک و شیشو نیز گویند. به تعریبش تیهوج خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی شوشک است . (اوبهی ). تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تیهو باشد و آن جانوری است شبیه به...
-
رواوه
لغتنامه دهخدا
رواوه . [ رَ وَ / وِ] (اِ) رباب را گویند، و آن سازی است مشهور و معنی ترکیبی آن آواز حزین برآورنده است ، چه رو، آواز حزین و آوه برآورنده ٔ صدا و ندا باشد. (برهان قاطع). و آنرا معرب کرده ، رباب گفته اند که معروف است و نام بعضی نهاده اند مانند رباب و رب...
-
شاشنگ
لغتنامه دهخدا
شاشنگ . [ش َ ] (اِ) شاشک . شارشک . شوشک . تیهو را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). یعنی تیهو هم آمده و آن جانوری باشد کوچکتر از کبک . (برهان ). طیهوج است . (فهرست مخزن الادویه ). || ربابی بود چهار تار که نوازند. (اوبهی ). ربابی باشد چهارتاره . (فرهنگ جهانگی...
-
صرصر
لغتنامه دهخدا
صرصر. [ ص َ ص َ ] (ع ص ، اِ) باد سرد. (مهذب الاسماء). باد سخت . (دهار). باد سخت و سرد. (ترجمان جرجانی ) (غیاث ). || باد تند. تندباد. (غیاث ). باد بلندآواز. (قاموس ). باد شدیدآواز. باد سخت آواز. (منتهی الارب ). || باد سخت سرد. (منتهی الارب ) : جمال خو...
-
رباب
لغتنامه دهخدا
رباب . [ رَ ] (ع اِ) نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور (تنبور) است . (فرهنگ نظام ).آلت موسیقی که نواخته شود. (از اقرب الموارد). از آلات لهو صاحب اوتار که آنرا نوازند. (از تاج العروس ) (از متن اللغة). سازی است که نواخته شود. (منتهی الارب ) (آنندر...