کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاذه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاذه
/šaz[z]e/
معنی
= شاذ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاذه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شاذَّة] [قدیمی] šaz[z]e = شاذ
-
واژههای مشابه
-
شاذة المؤذن
لغتنامه دهخدا
شاذة المؤذن . [ ذَ تُل ْ م ُ ءَذْ ذِ ] (اِخ ) نام اذان گوی جامع مدینه . او را حدیثی است در صفت و ستایش اذان گوی . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 345).
-
واژههای همآوا
-
شازه
لغتنامه دهخدا
شازه . [ زَ / زِ ] (اِ) مصحف شاره . در صحاح الفرس در لغت شاره گوید و بروایتی شازه . و این تصحیف است چون درقصیده ٔ ناصرخسرو و نیز در شعر منجیک در قافیه آمده است . رجوع به شاره شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالبرهسم
لغتنامه دهخدا
ابوالبرهسم . [ اَ بُل ْ ب َ رَ س َ ] (اِخ ) عمران بن عثمان زبیدی شامی . او صاحب قرائتی شاذّه است .
-
شواذ
لغتنامه دهخدا
شواذ. [ ش َ واذذ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاذّ. || ج ِ شاذّة. (اقرب الموارد). رجوع به شاذّ شود.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حمادبن عبدالعزیز، مکنی به ابی یوسف . او از بکربن بکار و از وی اسحاق بن شاذة روایت کند. (ذکر اخبار اصفهان ص 350).
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن المساوربن یزید هلالی ، مکنی به ابوالحسن ، مؤذن جامع مدینه معروف به شاذة مؤذن . وفات سال 250 هَ . ق . او از ازهر و سلیمان بن حرب و ابن ابی عدی و سفیان بن عیینه و حسن بن قتیبة روایت کند. و عبدالرحمان بن احمدبن ابی یحیی اعرج ا...
-
حدیث
لغتنامه دهخدا
حدیث . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) نو. جدید. تازه . مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. (جهانگشای جوینی ). || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو.(دهار). || مرد اندک سال . جوان . || مسئله . امر. کار. شغل . باره . مطلب . قضیه . وقعه . واقعه . حاد...