کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاذلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوالحسن از مشاهیر علمای اهل سنت است و کتابی به روش احیاء العلوم غزالی و کتابی دیگر نیز در شرح حال صوفیه تألیف کرده . (ریحانة الادب ).
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . [ ذِ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن عبدالجبار... مکنی به ابوالحسن استاد گروه شادلیه ٔ صوفیه ٔ اسکندریه . (منتهی الارب ذیل ش د ل ). و در تاج العروس ترجمه ٔ مفیدی از وی آمده است از جمله در وجه معروف شدن او به شادلی نویسد: سید القطب الامام ابوالحسن علی...
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . [ ذِ ](اِخ ) داودبن عمربن ابراهیم شاذلی اسکندری از اکابر فقهای مالکیه بوده و اصول تصوف را نیز از شیخ تاج الدین بن عطأاﷲ فرا گرفته . از اوست است : مختصر تلقین قاضی عبدالوهاب و مختصر الجمل زجاجی . وی به سال 733 هَ .ق . در اسکندریه درگذشت . (از...
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . [ ذِ ](اِخ ) عبدالقادربن حسین بن علی الشاذلی . رجوع به عبدالقاربن حسین بن علی الشاذلی شود.
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . [ ذِ ](ص نسبی ) منسوب است به فرقه ٔ شاذلیه : انا شاذلی ما حییت و ان امت فمشورتی فی الناس ان یتشدلوا.ابوالحسن علی بن عمرالقرشی المخائی الشادلی (از تاج العروس ذیل ش دل ).رجوع به شاذلیه شود.
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . [ ذِ ](ص نسبی ) منسوب به شاذله است . رجوع به شاذله شود.
-
واژههای مشابه
-
علوان شاذلی
لغتنامه دهخدا
علوان شاذلی . [ ع َل ْ ن ِ ذِ ] (اِخ ) علی بن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حموی شافعی . رجوع به علوان حموی شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) (درویش ...) ابن محمد دمشقی شاذلی حنفی . رجوع به علی دمشقی شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد کیزانی حموی شاذلی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حموی شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن حجازی بن محمد بیومی حسنی ادریسی شاذلی شافعی خلوتی دمرداشی احمدی . رجوع به علی بیومی شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عبدالجبار شاذلی ضریر. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به شاذلی و علی بن عبداﷲبن ... شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزائری مالکی شاذلی . رجوع به علی اندلسی شود.
-
علی شاذلی
لغتنامه دهخدا
علی شاذلی . [ ع َ ی ِ ذِ ] (اِخ ) ابن عطیةبن حسن بن محمدبن حداد هیتی حمومی شافعی . رجوع به علوان حموی شود.