کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شادورد
/šādvard/
معنی
۱. (نجوم) = هاله۱
۲. فرش.
۳. تخت پادشاهی: ◻︎ جهاندار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی: ۸/۳۳۰).
۴. (موسیقی) آهنگی از موسیقی قدیم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
halo
-
جستوجوی دقیق
-
شادورد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šādvard) (= شایورد) خرمن ماه ، هالهی ماه ، تخت پادشاهان ، اریکه ؛ یکی از گنجهای خسرو پرویز .
-
شادورد
فرهنگ فارسی معین
(دْ وَ رْ) (اِ.) 1 - گستردنی ، فرش . 2 - هاله ، خرمن ماه . 3 - تخت پادشاهی . 4 - پرده ای از موسیقی قدیم .
-
شادورد
لغتنامه دهخدا
شادورد. [ وَ] (اِ مرکب ) شایورد. هاله باشد که بر گرد ماه واقع شود. (فرهنگ جهانگیری ). طوق و هاله و خرمن ماه باشد.(برهان قاطع). داره . طفاره . قرن الشمس : چو ترکی و مه گرد او شادوردچو ناورد گاه یلی در نبرد. اسدی .چنانکه شادوردماه بماه محیط باشد خندقی ...
-
شادورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شایورد› [قدیمی] šādvard ۱. (نجوم) = هاله۱۲. فرش.۳. تخت پادشاهی: ◻︎ جهاندار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی: ۸/۳۳۰).۴. (موسیقی) آهنگی از موسیقی قدیم.
-
واژههای مشابه
-
گنج شادورد
لغتنامه دهخدا
گنج شادورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به گنج شادآورد شود.
-
گنج شادورد
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ وَ) (اِمر.) نک گنج شادآورد.
-
جستوجو در متن
-
شادور
لغتنامه دهخدا
شادور. [ وُ ] (اِ مرکب ) شادورد. (فرهنگ شعوری ). رجوع به شادورد شود.
-
شایورد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāyvard) (= شادورد) ، (در قدیم) هالهی ماه ؛ خرمن ماه ، پردهای است در موسیقی. + ن.ک. شادورد.
-
شاکورد
لغتنامه دهخدا
شاکورد. [ شاک ْوَ ] (اِ) هاله و خرمن ماه که شایورد و شادورد نیز گویند. (ناظم الاطباء). شابورد. (برهان قاطع). شادورد. (جهانگیری ).شادورد. شایورد. (برهان قاطع). رجوع به شایورد شود. || خوابگاه . (ناظم الاطباء). || تخت پادشاهی . (ناظم الاطباء). شادورد. (...
-
هاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. چنبرماه، خرمن، خرمنماه، شادورد، شایورد ۲. بدجنس، بدذات، شریر ۳. عدل، لنگه
-
گنج شادآورد
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ وَ) (اِمر.) نام گنج هفتم از گنج های خسروپرویز. گنج شادآور، گنج شادورد، گنج شارورد بزرگ هم گویند.
-
هاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هالَة] hāle ۱. (نجوم) دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر میشود؛ شایورد؛ شادورد؛ شاهورد.۲. حلقۀ نورانی که در اطراف چیزی دیده میشود.
-
شارود
لغتنامه دهخدا
شارود. [ رْ وَ ] (اِ) بمعنی شابود است که هاله و خرمن و طوق ماه باشد. (برهان ). مصحف «شادورد» مبدّل «شایورد» است .(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به شایورد شود.