کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شادناک
/šādnāk/
معنی
شادمان؛ خوشحال.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادناک
لغتنامه دهخدا
شادناک . (ص مرکب ) مقابل غمناک . (آنندراج ). شادمان : و شادناک شود جان من به خدای زندگانی دهنده ٔ من . (انجیل لوقا باب 1 شماره ٔ 27 ترجمه ٔ دیاتسارون ص 12). و بسیاران در زایدن او شادناک شوند. (ایضاً ص 8). و رجوع به ص 14، 60، 208 همان کتاب شود.همان اب...
-
شادناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ غمناک] [قدیمی] šādnāk شادمان؛ خوشحال.
-
جستوجو در متن
-
زایدن
لغتنامه دهخدا
زایدن . [ دَ ] (مص ) زاده شدن . (ناظم الاطباء).زادن . (حاشیه برهان چ معین ) : و بسیاران در زایدن او شادناک شوند. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 8). زایدن یسوع مسیح چنین بود. (ترجمه دیاتسارون ). || زاییدن . مجازاً، تولید کردن . (ناظم الاطباء).
-
بسیاران
لغتنامه دهخدا
بسیاران . [ ب ِ ] (ص ، اِ) جماعت . مردم . (آنندراج ). جماعت مردمان و مردمان انبوه . (ناظم الاطباء). کسان بسیار : دارم آن سر که سری در قدمت اندازم وین خیالیست که اندر سر بسیاران است . سلمان (از آنندراج ).بهر آنکه بسیاران خواسته اند که بنویسند داستانها...